نسلکشی ارمنیها (به ارمنی:Հայոց Ցեղասպանություն ، به ترکی استانبولی:Ermeni Soykırımı) که گاهی با عناوین دیگری چون هولوکاست ارامنه ، کشتار ارامنه و نیز توسط خود ارمنیها با عنوان جنایت بزرگ (به ارمنی:Մեծ Եղեռն) شناخته میشود ، به نابودی عمدی و از پیش برنامهریزی شده (نسلکشی) جمعیت ارمنی ساکن سرزمینهای تحت کنترل امپراتوری عثمانی در دوران جنگ جهانی اول (۱۹۱۵ تا ۱۹۱۷ میلادی) توسط دولتمردان عثمانی و رهبران قیام ترکان جوان اطلاق میشود. عملیات در قالب کشتارهای دستهجمعی و نیز تبعیدهای اجباری در شرایطی که موجبات مرگ تبعیدشدگان را فراهم آورد ، انجام میپذیرفت. امروزه تعداد کل قربانیان نسلکشی ارمنیان به طور عام بین یک تا یک و نیم میلیون نفر برآورد شدهاست. در طی این دوران دیگر گروههای قومی منطقه ، از جمله آشوریان و یونانیان ، نیز به طریقی مشابه مورد حملهٔ ترکان عثمانی قرار گرفتند به گونهای که بسیاری از محققان این رویدادها را نیز بخشی از همان سیاست نابودسازی قومی دولتمردان تُرک دانستهاند. امروزه این رویداد به طور گسترده به عنوان یکی از اولین نسلکشیهای سده بیستم شناخته میشود. علاوه بر دستگیری و اعدام ارمنیها ، جمعیت بسیار زیادی از مردان ، زنان و کودکان ارمنی از خانه و کاشانه خود تبعید ، بدون هیچ دسترسی به آب و غذا به قصد مرگ وادار به راهپیمایی در مسیرهای طولانی و بیابانی شدند. تجاوز و آزار و اذیت جنسی قربانیان توسط نیروهای متخاصم در طول تبعید به دفعات گزارش شدهاست. پژوهشهای بسیار زیادی دربارهٔ نسلکشی ارمنیان انجام شده و میشود. که قریب به اکثریت آنها وقوع چنین نسلکشی را واقعی و انکارناپذیر میدانند. امروزه کشور ارمنستان خواهان به رسمیت شناختن این نسلکشی است اما دولتترکیه علیرغم عدم انکار وقوع چنین واقعهای از پذیرفتن این واقعه با عنوان « نسلکشی » خودداری کرده و وجود سیاست سیستماتیک برای نابودی ارمنیان را قبول ندارد. ترکیه معتقد است که در آن سالها علاوه بر ارمنیها ترکهای بی دفاع نیز قربانی آشفتگیها شدهاند. اخراج ارمنیها اغلب اوقات با غارت ، تجاوز و کشتار همراه بود. خیلی از اخراج شدگان کشته شدند ، یا از گرسنگی و بی سرپناهی در راه اردوگاههای نزدیک استان دیرالزور جانشان را از دست دادند. چندین هزار نفر از گرسنگی و بیماری در اردوگاههای اُسرای جنگی –که در آنجا ساخته شده بود- جانشان را از دست دادند. اجماع نظری در مورد علتها و هدفهای اخراج ارمنیها ممکن است هرگز بدست نیاید. صاحب منصبهای تُرک اجازه وارسی آرشیو تاریخ جنگ را به گروه مستقل تحقیقاتی تاریخ را ندادند و هدف دولت عثمانی از اخراج ارمنیها حل نشده باقیماندهاست. خاطره این واقعه به عنوان جنبه بسیار مهم بر هویت ملی ارمنیان تا به امروز باقیماندهاست و بسیاری از ارمنیان ادعا میکنند که هیچ سازشی با جمهوری ترکیه تا زمان به رسمیت شناختن عمل نسلکشی امکان ندارد. دانشنامه ایران در این مورد نوشته است: « بزرگترین رویداد مصیبتبار در تاریخ ارمنیان با آغاز جنگ جهانی اول روی داد. در ۱۹۱۵م دولت ترکان جوان تصمیم گرفت همهٔ جمعیت ارمنی ۱٬۷۵۰٬۰۰۰ نفری کشور را به سوریه و میانرودان انتقال دهد. آنان ارمنیها در امپراتوری عثمانی را به رغم تعهد بسیاری از آنان به وفاداری ـ عناصر خطرناک خارجی و شریک در توطئهٔ دشمن مسیحیگرای تزاری برای برهم زدن فعالیتهای عثمانی در شرق میدانستند. در آنچه بعدها « نخستین نسلکشی » سدهٔ ۲۰م خوانده شد ، صدها هزار ارمنی که از خانههای خود رانده شده بودند ، یا قتلعام شدند ، یا در خلال جابهجایی قومی ، آن قدر پیاده راه پیمودند تا جان باختند. شمار کشتهشدگان ارمنی در ترکیه طی سالهای ۱۹۱۵ تا ۱۹۲۳م بین ۶۰۰٬۰۰۰ (در منابع رسمی ترکیه) تا ۱٬۵۰۰٬۰۰۰ تن برآورد شده است. علاوه بر این ، طی این مدت دهها هزار تن از آنان به روسیه ، ایران ، لبنان ، سوریه ، فرانسه و ایالات متحده آمریکا مهاجرت کردند. » تاریخچه در سال ۱۴۵۳ میلادی سپاهیان محمد دوم شهر مسیحی « کنستانتینوپولیس » را با نام اسلام گشودند و به عمر امپراتوری روم شرقی (بیزانس) که از مراکز فرهنگی اروپا بود ، پایان دادند. به این ترتیب امپراتوری عثمانی توسط تُرکهای مهاجری که وارد آسیای صغیر شده بودند ایجاد شد. عثمانیها با آمیختهای از فرهنگ تُرکی-اسلامی به حذف مسیحیان پرداختند. نخستین کار آنها برداشتن نام کنستانتین و گذاشتن کلمه اسلام به جای آن بود که نام پایتخت به اسلامبول (استانبول) تغییر یافت. گرچه دولت عثمانی در شرق با برخورد به صفویان و جنگهای طولانی به نتیجهای نرسید ، لیکن در اروپا به پیشروی ادامه داده و تا دروازههای وین پیش رفتند. پس از شکست قطعی در برابر نیروهای متحد اروپایی درسال ۱۶۸۳ میلادی ، دولت عثمانی تدریجاً شروع به عقبنشینی نموده و ظرف چند سده کم و بیش کلیه متصرفاتشان را در اروپا از دست دادند. از این گذشته امور داخلی امپراتوری نیز از هم گسیخته شده و کلیه تلاشهای داخلی و بینالمللی برای ترمیم امور بینتیجه ماند ، به طوری که دولت عثمانی به (مرد بیمار اروپا) معروف گشت. از اواخر سده نوزدهم میلادی ، ظلم و ستم دولت عثمانی نسبت به اتباع ارمنی آن امپراتوری شدت یافت. عبدالحمید دوم به دو طریق میکوشید ارمنستان غربی را از سکنه بومی آن خالی سازد: از طریق بستن مالیاتهای سنگین ، که نهایتاً منجر به مهاجرت روستاییان میشد. با تحریک احساسات مذهبی عشیرههای کُرد و چرکِس علیه ارمنیها و تشویق آنها به حمله به روستاهای ارمنینشین و غارت و چپاول سکنه ارمنی ، قتل و یا وادار کردن آنها به کوچ اجباری. بعد از خلع سلطان عبدالحمید ، توسط ترکان جوان که ارمنیها نقش به سزایی در انقلاب داشتند ، دولت جدید همه وعدههای خود را فراموش کرده و اقدامی در جهت بهبود اوضاع عمومی کشور و به خصوص ترمیم وضعیت ارمنیان به عمل نیاوردند. تدریجاً معلوم شد که منظور ترکان جوان از شعار (اتحاد و برادری) مستحیل شدن ملل غیر تُرک امپراتوری درمیان تُرکها و تشکیل دولت یکدست تُرکی بود. به همین جهت ، راجع به حقوق داخلی – قومی ساکنان غیر تُرک به هیچ وجه حاضر به گفتگو نبودند و به عکس ، با خشونتی که یادآور اعمال سلطان عبدالحمید بود شروع به سرکوب اعتراضات مردمی نمودند. دولتهای اروپایی ، از جمله روسیه و انگلستان ، گرچه هشدارهایی در رابطه با ارمنیها به دولت جدید میدادند ، لیکن منافع خود آنها ، به خصوص انگلستان ، در امپراتوری عثمانی و نیز رقابتهای فیمابین خودشان مانع از اقدام جدی برای اجبار تُرکها به پایان دادن به ستمها علیه سکنه ارمنی میشد. ترکان جوان با علم به این موضوع ، درصدد برآمدند که مسئله ارمنی را با قلع و قمع کامل آنان درسطح امپراتوری حل نمایند ، به نحوی که ، به زعم خودشان ، دیگر مدعی و موجبی برای درخواست اصلاحات وجود نداشته باشد. عاملی که به ویژه آنها را به سوی این راه حل سوق میداد ، این بود که سردمداران حزب اتحاد و ترقی ، با الهام از ایدههای پانترکیسم – پانتورانیستی ، هدف دوردست احیای امپراتوری عثمانی را دنبال میکردند. علتهای نسلکشی ارمنیان نخست آنکه ارمنیان پیوست نژادی با تُرکها ندارند ولی به لحاظ جغرافیایی ، همچون دیواری آهنین میان تُرکهای عثمانی و ترک زبانان قفقاز و تُرکهای آن سوی دریای خزر بودند. دوم اینکه مسیحی بودند و باوجود فشار و تعقیب و تجاوز حاضر نمیشدند که دین خود را عوض کرده به اسلام بگروند ، ازاین رو از میان برداشتن این سد و نابودی ملت ارمنی امری ضروری مینمود. سوم ، تُرکسازی کلیه اقلیتهای ملی چهارم ، اشغال سرزمین باستانی ارمنستان جنگ جهانی اول فرصت مناسبی را به ترکان جوان داد. ترکان جوان در سال ۱۹۱۵ طی یک برنامه از پیش ریخته شده ، نسلکشی ارمنیان را به مرحله اجرا درآوردند. برنامهای که الگویی برای آلمان نازی در جنگ جهانی دوم شد. نابودی ملت ارمنی توسط دولت وقت ترکیه (ترکان جوان) به شکلی دقیق و محرمانه طرحریزی و اجرا شد. در راس این طرح محمد طلعت پاشا وزیر کشور ، اسماعیل انور (انور پاشا) وزیر دفاع و احمد جمال پاشا وزیر دریاداری ترکیه قرار داشتند و از اعضای حزب اتحاد و ترقی بودند. اینان برای پیشبرد هدفهای خود به دولت آلمان وابسته شده بودند. دولت ترکیه برای اجرای این طرح کمیتهای سه نفره تشکیل داد که اعضای آن بهاءالدین شاکر ، علی شکری و دکتر ناظم بودند. این طرح در سالهای ۱۹۲۳–۱۹۱۵ در ارمنستان غربی که تحت اشغال امپراتوری عثمانی بود ، به اجرا درآمد و طی آن یک و نیم میلیون از مردم بیدفاع ارمنی از زن و مرد و پیر و جوان قربانی شدند و حدود هشتصد هزار نفر دیگر در سراسر جهان پراکنده شدند. بنا بر این طرح نخست کلیه مردان ارمنی از ۱۵ سال تا ۵۰ سال را که توان داشتند ، به بهانه بردن به جبهههای نبرد به ارتش فرا خوانده شدند. در آنجا آنها را خلع سلاح کرده و به گردانهای بیگاری در پشت جبهه منتقل کردند. کنگره ارزروم-نبرد ساری قمیش پان ترکیسم-پانتورانیسم در آستانه جنگ جهانی اول سیاست ترکیه تحت تأثیر دو نقشه بزرگ قرار داشت:پان ترکیسم و پان تورانیسم. هدف از نقشه اول تُرکی کردن اجباری همه ملتهای غیر تُرک بود که اکثریت ساکنان امپراتوری عثمانی را تشکیل میدادند؛ و هدف از نقشه دوم یعنی پان تورانیسم گردآوری همه ملتهای تورانی در محدوده یک کشور ترکیه وسیع بود که از تنگه بسفر تا آسیای مرکزی کشیده شود. این نهضت پان تورانیسم ستایشگری چون ضیا گوک آلپ و تئوریسینهایی چون مونس تکین آلپ نیز پیدا کرده بود. مسلم بود که پان تورانیسم بجز از طریق شکست و تجزیه و متلاشی شدن امپراتوری روسیه امکانپذیر نبود ، آرزوی عملی کردن پان تورانیسم برآورد نمیشد مگر به کمکنظامی یک قدرت بزرگ و این قدرت بزرگ هم نمیتوانست کسی غیر از امپراتوری آلمان باشد. ارمنیان مانعی بر سر راه تحقق این نقشه بودند ، ارمنیان همچون دیواری آهنین میان تُرکهای عثمانی و ترک زبانان قفقاز که هیچگونه پیوست نژادی با آنان ندارند و تُرکان آن سوی دریای خزر بودند ، قرار گرفته بودند. ضیا گوک آلپ در لوح یادبود انتشار اثر آلپ تکین ، ترکگرایی و پان ترکیسم ، در ۱۹۱۵ در وایمار مینویسد: توران میهن تخیلی نیست. اقوام تُرک آسیا ، که در جوار یکدیگر زندگی میکنند ، زیر پرچم ترکیه گرد خواهند آمد و تشکیل امپراتوری بزرگی خواهند داد. توران میهن ترکیه کبیر است. توران سرزمینی واقعی و نوید بخش آگاهی ملت تُرک است. کسانی که آن را مدینه فاضله و باطل میانگارند خود در جهانی موهوم و دست نیافتنی زندگی میکنند؛ و تقدیر به ما این چنین حکم میکند. وینستون چرچیل در کتاب « بحران جهانی » ، مینویسد: در این شکی نیست که طرح این جنایت و اجرای آن به دلایل سیاسی بوده است. فرصتی پیش آمده بود تا یک نژاد مسیحی مذهب را که با نظرات دولت ترکیه مخالف بود و حتی آرزوهایی در سر میپروراندند که برآوردن آنها جز به زیان ترکیه امکانپذیر نبود ، و از نقطه نظر جغرافیایی نیز حایل بین ترکان عثمانی و ملتهای مسلمان قفقاز بود ، از بین ببرند. بعید نیست که حمله انگلستان به تنگه بسفر و داردانل خشم بیرحمانه دولت ترکیه را برانگیخته باشد. پیروان پانترکیسم فکر کردهاند که حتی اگر قسطنطنیه سقوط کند و ترکیه در جنگ مغلوب شود از بین بردن ارمنستان مزیتی همیشگی برای آینده نژاد تُرک در برخواهد داشت. کنگره ارزروم و نتیجه آن نوشتار اصلی: نبرد باکو نوشتار اصلی: نبرد سارداراباد رهبران حزب اتحاد و ترقی بدواً درصدد برآمدند تا از همراهی و کمک ارمنیان مطمئن شوند و از آنان خواستند تا در ارمنستان روسیه و در قفقاز جنوبی یک شورش مسلحانه راه بیندازند؛ و در عوض به آنان وعده خودمختاری برای ارمنستان روسیه و برای مناطق هممرز آن در ارمنستان غربی پس از جنگ دادند. رهبران حزب فدراسیون انقلابی ارمنی در کنگره ۲ اوت ۱۹۱۴ میلادی که متشکل از (آرشاک ورامیان ، استپان زوریان ، ) خاچاطور مالومیان و از حزب اتحاد و ترقی متشکل از گروه (بهاءالدین شاکر ، عمر ناجی و حیلمی بِی) تشکیل شد. رهبران حزب داشناکسوتیون پیشنهاد ترکها را رد کردند و در جواب گفتند: « اگر جنگی بین ترکیه و روسیه دربگیرد ارمنیان وظیفه سربازی خود را در کشورهای متبوعشان انجام خواهند داد. » تصمیم داشتند وارد توطئهها نشوند و از انجام وظیفه خود به عنوان شهروندان عثمانی تن زنند ، این پیشنهاد را رد کردند. وینستون چرچیل مینویسد: « ارمنیان جنگ برادرکشی با سربازان ارمنی در دو اردوگاه مخالف هم را برآن ترجیح دادند که به تعهدات تابعیت تُرک یا روس بودن خود خیانت کنند. » سیاستمداران تُرک از این جواب سخت به خشم آمدند ، و همینکه ترکیه در کنار آلمان قرار گرفت در ۲۴ اکتبر ۱۹۱۴ میلادی وارد جنگ شد ، و آغازگر عملیات جنگی در قفقاز که به مدت چهار سال و شش روز به طول انجامید و تصمیم گرفتند که با استفاده از فرصت پیش آمده برای همیشه به حساب ارمنیان برسند. منابع تُرک این رویداد را نقطه عطفی در روابط حزب با ارمنیان میدانند و تا آنجا پیش میروند که میگویند داشناکسوتیون در واقع مصمم بودند شورشی سری بر ضد دولت عثمانی خود راه بیندازند؛ و بنابراین فرمان متعاقب اخراج آنها امری غیرقابل اجتناب بود. در مدارکی که در دادگاه مجرمان نسلکشی در سال ۱۹۱۹ میلادی ارائه شد که ترکان جوان نه فقط برای شرکت در کنگره بلکه برای تشکیل یگانهای نامنظم تشکیلات مخصوصه به ارزروم رفته بودند. کنگره تنها وسیلهای بوده است برای پنهان کردن هدف واقعی سفر به ارزروم و همچنین قصد شرکت کنندگان حزب از میان بردن اعضای داشناک حاضر در کنگره بوده است. فاجعه ساری قمیش و آغاز نسلکشی ارمنیان تصادفی نیست که نسلکشی ارمنیان اندکی پس از نبرد ساریقمیش روی داد و با نبرد گالیپولی مقارن شد. در حقیقت جنگ آخرین شانس حزب و امپراتوری بود.تُرکها میتوانستند با اداره صحیح جنگ بخت خود را عوض کنند و از سقوط امپراتوری جلوگیری کنند اما شکستهای پی در پی که ترکها در اولین ماههای جنگ متحمل شدند همه رویاهای شکوه دوباره را بر باد داد و به جای آن انحطاط اخلاقی مسلمی به بار آورد. فاجعه ساری قمیش نقطه عطفی بود که حزب اتحاد و ترقی را با سرخوردگی عظیمی مواجه ساخت شکست رویاهای اسلامی و تورانی آنان را بر باد داد.عثمانیها همچون نازیها در جنگ جهانی دوم شکست را ناشی از دسیسهای خائنانه ، توطئه جانیان قاتل و وجود خائنانی خودی میدانستند که از پشت به جنگاوران ما خنجر زده بودند. در کتابها و نوشتههای بی شمار تُرک ، ارمنیان نقش این خائنان را پر کردند چیزی که یکی از ادارات وزارت جنگ با انتشار جزوهها و گزارشهای مداوماً برای مردم تشریح میکرد. اداره دوم وزارت جنگ ، وزارت اطلاعات ، کار ساماندهی تبلیغات و تحریکات ضد ارمنی را بر عهده گرفت. کلنل سیفی (که بعدها دوزگورن نام گرفت) مقالات بسیاری در این باره در نشریه هفتگی این وزارت خانه ، « حرب مجمواسی » ، منتشر کرد. پس از متارکه جنگ در سال ۱۹۱۸ کلنل سیفی در روزنامه « صباح » تشریح کرد که او به عنوان افسری مسئول در ادارهای سیاسی در ستاد نظامی عثمانی ، با همکاری تشکیلات مخصوصه و همکاری نزدیک با بهاءالدین شاکر از حزب در زمره کسانی بوده که نقشه قتلعام ارمنیان را طرح کرده بودهاند. چاووش اوغلو ، افسر جوانی که در جلسات سری استانبول شرکت کرده بود در خاطرات خود مینویسد. « کمیته مرکزی پس از بررسی همه امکانها تصمیم گرفت که در صورت شکست در جنگ ما سلاحهای خود را زمین نخواهیم گذاشت و تُرکها با عقبنشینی به سوی آناتولی مبارزه خود را به تدریج ادامه خواهند داد و نقشهای نیز تدارک دیده شده بود. » این نقشه موجب بحثها و مکاتبات زیادی در میان فرماندهان نظامی شد از جمله این موضوع که محل مراکز فرماندهی نظامی کجا خواهد بود؛ و این مستندات سرنخهای مهمی دربارهٔ پس زمینه بلافصل نسلکشی ارمنیان فراهم میکند. ارمنیان در دوران دولت عثمانی نوشتار اصلی: ارمنیها در امپراتوری عثمانی نوشتار اصلی: ارمنیهای ترکیه نوشتار اصلی: ورزش ارمنیها در امپراتوری عثمانی ارمنیان در ساختار سیاسی ، اجتماعی و اقتصادی امپراتوری عثمانی جمعیت استانبول در اوایل سده نوزدهم یک میلیون نفر تخمین زده میشود که شامل پانصد هزار مردمان ترک ، چهارصد هزار ارمنیان و یونانی و صد هزار اروپایی بوده است. یونانیها به دلیل عدم آشنایی با زبان ترکی عثمانی و فرهنگ محلی قادر نبودند بر جامعه تأثیر گذارند. در میان این اقوام ، تنها ارمنیان بودند که به دلیل آشنایی کامل به زبان و فرهنگ تُرکی علاوه بر تأثیرگذاری بر فرهنگ و اقتصاد منطقه توانسته بودند به درجات معتبر حکومتی ، در سطوح بالا ، دست یابند و نقشی مؤثر در ارکان حکومتی داشته باشند. حکومت مرکزی ، پاشاها (نمایندگان حکومتی) را به منظور ادارهٔ امور به ایالتهای مختلف گسیل میداشت. در کنار هرکدام از این پاشاها یک ارمنی مسلط به امور مالی و اداری جمعآوری مالیات و نگهداری از حسابها را بر عهده داشت. به این فرد امیر میگفتند. امیرها ، که از مناطق مختلف و از میان مردم انتخاب میشدند ، تسلط و قدرت فراوانی در منطقهٔ خود داشتند. از جملهٔ این امیرها میتوان از امیر سِغبوس ، بازرگان معروف (۱۷۲۰م) یا امیر شِنورک ، که برای اولین بار در۱۷۹۰م مراکزی آموزشی در مناطق مختلف قسطنطنیه تأسیس کرد و آموزشگاههایی را نیز برای دختران در نظر گرفت ، نام برد. مسئولیت خزانه اختصاصی دربار در عهد عثمانیان به طور کامل بر عهده ارمنیان بود. امور مالی حکومتی را نیز امیر هوانس چلبی و امیر مگردیچ جزایریان اداره میکردند. امور خزانه نیز بر عهدهٔ هاروطون پزچیان بود که نزدیک به ده سال امور مربوط به ضرابخانه و ضرب سکه را با جدیت اداره میکرد. پزچیان در دوران خدمت خود خدماتی شایسته انجام داد که از جملهٔ آنها ساخت مراکز علمی و مذهبی بود. مدیریت و ادارهٔ دانشکدهٔ پزشکی سلطنتی به طور کامل در اختیار ارمنیان قرار داشت. از پزشکان معروف و اساتید آن زمان میتوان از نیکوقوس روسینیان ، آندرانیک بیک کوچینیان و استپان پاشا اصلانیان نام برد. از دیگر تخصصهای عمدهٔ ارمنیان در امپراتوری عثمانی کشاورزی ، علوم و صنایع غذایی و همچنین صنایع دستی از جمله منبتکاری ، صنایع نقره سازی و جواهرسازی بود. اولین دستگاه اطفای حریق در دربار عثمانی به دست نیکوقوس پاشا ساخته و نصب شد و مورد بهرهبرداری قرار گرفت. صنایع پرورش کرم ابریشم و تولید ابریشم طبیعی نیز در انحصار ارمنیان و متعلق به شخصی به نام تورگومیان بود. و اگذارکردن کلیهٔ امور مملکتی به ارمنیان چندان هم باب میل حکومت نبود اما چارهای جز این هم نداشتند لذا حکومت به این فکر افتاد که در کنار هر وزیر تُرک یک ارمنی را به کارگمارد تا ظاهر موضوع حفظ شود. پس از این تصمیم در کنار هر وزیر تُرک امیری ارمنی ادارهٔ امور را در دست داشت. از جمله در کنار رشاد پاشا ، امیر کوچیکیان ، در کنار علی پاشا ، امیر هوسپ وارتان و در کنار محمود پاشا ، آرتین پاشا تاتیان ادارهٔ امور را برعهده داشتند. استبداد عبدالحمیدی خط مشی ای که زمامداران عثمانی دنبال میکردند بیش از پیش بر شدت وضع دردناکی که ارمنیان درآن بسر میبردند افزود. مالیاتهای غیرقانونی ، چپاولها ، خلع ید از اراضی ملکی ، سؤ قصدها ، کشتارها ، تجاوزها و تعدیها و آدمرباییها اعمال اصلی رژیم و وحشت و ستمی بود که ارمنیها در زیر یوغ آن بسر میبردند. زجر و آزارها و ستمهایی که یک حکومت فاسد و عاری از هر گونه احساس مسئولیت در حق ملت ارمنی روا میداشت ، حکومتی که تعصب تند ساکنان غیر مسیحی را تحریک میکرد و از توحش کردهای چادرنشین برای عملی کردن نظرات خود سوءاستفاده مینمود. علاوه بر مالیاتهای سنگینی که مقامات دولتی عثمانی از ارمنیان میگرفتند این ملت مجبور بود باجهای غیرقانونی هم به بزرگان عشایر کُرد بپردازد. اگر در کشورهای متمدن دو نوع مالیات متمایز به نام مستقیم و غیر مستقیم گرفته میشود برای دهقانان ارمنی ترکیه این تقسیمبندی به صورت دیگری بود ، بدین معنی که آنان نیز دونوع مالیات میپرداختند ، مالیاتهای قانونی و غیرقانونی. علاوه بر این روستاهای ارمنینشین مجبور بودند زمستانها افراد عشایر کُرد را که در آخر پاییز چراگاههای کوهستانی را ترک میگفتند و به دشت سرازیر میشدند مجاناً در خانههای خود مسکن بدهند. بعدها وقتی سیاست دولت عثمانی درضدیت با تودههای ارمنی به اوج شدت خود رسید عمل (دراگوناد) یا (تحمیل سرباز) صورت گرفت ، بدین معنی که دولت سربازان تُرک را به زور درخانوادهای ارمنی سکنی میداد. این وضع از سال ۱۸۷۸ تا ۱۸۹۴ موجب شد که دهها هزار ارمنی به سرزمین قفقاز جنوبی و به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کنند. لیکن توده انبوه ملت ارمنی که سخت به سرزمین زادگاهشان دلبسته بود در کشورش باقی ماند. ارمنیان حس میکردند که این مهاجرت مسلماً همان هدفی است که سیاست عثمانی دنبال میکند و آنان باید با ماندن و آویختن به خانه و زمین خود نقشه آنان را نقش بر آب کنند. نارضایی عمیقی در میان ارمنیان پیدا شد و موجب بوجود آمدن انجمنها و حزبهای ارمنی گردید که هدف و مرام همه آنها بهبود بخشیدن به وضع زندگی ارمنیان ترکیه و دفاع از ملیت ارمنی بود. در ماه ژوئن ۱۸۹۰ حادثه خونینی در ارزروم به وقوع پیوست. معموران انتظامی عثمانی بر مبنای یک گزارش بی اساس و دروغین در کلیسای حواری ارمنی ارزروم برای کشف اسلحه به تجسس و تحقیق پرداختند. ارمنیان که از این هتک حرمت و تجاوز به مکان مقدسشان به خشم آمده بودند به رهبری یکی از مردان سرشناس خود به نام هاروتیون پاسدرماجیان در صدد دفاع از کلیسای خود برآمدند ولی نیروی مسلح ترکان همه آنان را درجا تیرباران کردند. ویکتور برار در کتاب خود مینویسد: « تفتیش و بازرسی در کلیسا با ناشیگری و خشونتی که عمال تُرک معمولاً در این گونه عملیات از خود نشان میدهند انجام گرفت. کلیسای جامع که ارمنیان از آن دفاع میکردند به زور تسخیر شد و از طرف سربازان تُرک مورد بی حرمتی و توهین قرار گرفت. بازرسی و تفتیش ثابت کرد که نه اسلحهای در کار بوده و نه باروتی ، ولی بیست ارمنی به قتل رسیده و بیش از سیصد نفر مجروح شده بودند. » « مسیحیان در معرض تحقیر و توهین نیز قرار داشتند. آنان از برگزاری مراسم دینی شان به گونهای که مسلمانان را ناراحت کند منع شده بود. به صدا درآوردن ناقوس کلیسا و ساخت کلیسا یا کنیسه ممنوع بود. تعمیر کلیساهای موجود به اخذ مجوز حکومت نیاز داشت. علاوه براین ، مسیحیان از اسب سواری و حمل اسلحه منع شده بودند ، و هنگام عبور مسلمانان باید کنار میکشیدند. رنگ لباس و کفش مسیحیان و کیفیت جنس آنها باید قابل تشخیص از مسلمین میبود. از چندین حکم حکومتی که به دست ما رسیده است ، مثل این نمونه از سده شانزدهم پیداست که زمانی پوشیدن خفتانهای یقه دار ، پارچههای گرانقیمت ، برای غیر مسلمانان ممنوع بود. همچنین رنگ لباس مسیحیان متفاوت بود ، کفش و سربند ارمنیها باید قرمز باشد ، در حالی که یونانیان سیاه و یهودیان فیروزهای میپوشیدند. باید خانههای آنان رنگ متفاوتی از مسلمانان میداشت و حتی در حمامهای عمومی غیر مسلمانان باید زنگولهای به لنگ حمام خود وصل میکردند. » رویدادها مسئله ارمنی مسئله ارمنی مسائلی است که نه تنها حکومت ارمنستان ، بلکه ملت ارمنی خواستار احقاق حقوق پایمال شده خود میباشد. مسائل ارمنی که در جوامع بینالمللی مطرح میباشد را میتوان به: معاهده سور ، پیمان سن استفانو و برلین و مسئلهٔ نسلکشی ارمنیان و کشتار ارمنیان توسط جمهوری آذربایجان را میتوان نام برد. استقلال ارمنستان اعتماد به نفس ملی ارمنیان را تقویت کرد و به مبارزهٔ آنان برای ادامهٔ حیات کیفیت تازهای بخشید. ملت ارمنی این حق را یافت ، که بدون قید و شرط ، بار دیگر به سرچشمههای تاریخی خود نزدیک شود. پس از استقلال ، تمامی ملت ارمنی امکان منحصر به فردی به دست آورد تا از طریق دولت خود مسائل گوناگون مربوط به هویتش را مطرح سازد و در این راستا از منافع حیاتی خود دفاع کند. از این حیث به طبع ، از مهمترین مسائلی که در برابر حکومت ارمنستان قد برافراشته بود مسئلهٔ نژادکشی ارمنیان بود که در ضمیر ناخودآگاه ارمنیان ریشه دوانیده و جزء جدایی ناپذیر هویت ملی ارمنیان شده است. کشتار حمیدیه کشتار حمیدیه (به ارمنی: Համիդյան ջարդեր) مقدمه کشتارهای ۱۸۹۴–۱۸۹۶ با کشتارهایی که در ساسون (شهر) (که مقاومت ساسون شهرت داشت) ، صورت گرفت آغاز شد. ارمنیهای این منطقه کوهستانی به ویژه از آزار و اذیت کردانی که از زمان تشکیل افواج حمیدیه سرتاپا مسلح بودند رنج میبردند. ارمنیها علاوه بر مالیاتهایی که میبایست به دولت بپردازند مجبور بودند باج و خراجی غیرقانونی به روسای عشایر کُرد نیز پرداخت کنند. در ۱۸۹۳ ارمنیها ساسون از تن دردادن به این زورگوئیها ، یعنی از پرداختن این باج و خراج غیرقانونی به کُردها ورشکستشان میکرد سرباز زدند. برعکس به پرداخت بدهیهای خود به خزانه دولت عثمانی همچنان ادامه میدادند. کُردها که به خشم آمده بودند به ارمنیهای ساسون حملهور شدند لیکن این کوه نشینان آنان را پس راندند. آنگاه کُردها از مقامات دولت عثمانی کمک خواستند و آنان فوراً سربازان مسلحی به منطقه اعزام داشتند. این سربازان که به فرماندهی ژنرال زکی پاشا بودند ، به کُردها ملحق شدند. منطقه ساسون را اشغال کردند و دست به یک کشتار فجیع زدند (اوت ۱۸۹۴). این کشتارها که نخستین حلقه از قتلعامها بود و میبایست از ۱۸۹۴ تا ۱۹۲۲ ادامه پیدا کند ، شاید از نظر وحشتناک بودن از تمام کشتارهایی که بعداً صورت گرفت بدتر بود ، به طوری که از دوازده هزار نفر ساکن ارمنی ساسون ۳۵۰۰ نفر کشته شدند. قتلعام آدانا ، قتلعامی بود که در ۱۴ آوریل سال ۱۹۰۹ میلادی به مدت ده روز علیه ساکنین ارمنی شهر آدانا توسط کودتاچیان و واحدهای نظامی سلطان عبدالحمید دوم انجام گرفت. در طی این قتلعام ۳۰٬۰۰۰ ارمنی و ۱۳۰۰ آشوری به قتل رسیدند. ترکان جوان که کمیتهای به نام کمیته اتحاد و ترقی تشکیل داده بودند و علیه سلطان عبدالحمید دوم مبارزه میکردند سرانجام در ۱۹۰۸ میلادی طی کودتایی سلطان را به پذیرش مشروطیت و تشکیل مجلس ملی واداشتند و خود راس زمام امور را در دست گرفتند. یک سال بعد (۱۹۰۹ میلادی) سلطان دست به ضد کودتایی زد و مدتی نیز موفق شد تا بر اوضاع مسلط شود اما بار دیگر تُرکهای جوان زمام امور را دست گرفتند و این بار سلطان عبدالحمید برای همیشه از سلطنت خلع شد. زمانی که ارمنیان میپنداشتند با برکناری سلطان عبدالحمید همه بدبختیها و دوران ترس و وحشت به پایان رسیده ناگهان یک بار دیگر در ۱۹۰۹ میلادی سیمای خشونت بر آنان ظاهر شد. این کشتار بازتاب گستردهای در اروپا داشت و لطمه شدیدی به حیثیت سلطان وارد آورد و القابی مانند « سلطان سرخ » ، « هیولای ایلدیز » و ... به او داده شد؛ سیاستمداران و روشنفکران اروپا نیز کشتار ارمنیان عثمانی را به شدت محکوم کردند. جنبش آزادی بخش ملی ارمنی جنبش آزادی بخش ملی ارمنی (به ارمنی: Հայ ազգային-ազատագրական շարժում) ، (به انگلیسی: Armenian national liberation movement) جنبشی است که هدف آن ایجاد یک ارمنستان متحد و مستقل بود. مجموعهای از عوامل مانند؛ جنبشهای اجتماعی و فرهنگی که باعث ایجاد بیداری ملی ارمنی شد؛ و عوامل سیاسی و نظامی در طی و پیش از جنگ جهانی اول باعث به وجود آمدن جنبش آزادی بخش ملی ارمنی شود. جنبش ملی ارمنی در اوایل ۱۸۶۰ میلادی تحت تأثیر عصر روشنگری و در زمان ظهور ناسیونالیسم امپراتوری عثمانی ، بوجود آمد. عوامل مختلف و مؤثری در ظهور جنبش ملی ارمنی شبیه جنبش کشورهای بالکان و به ویژه بین یونانیان ایجاد شد نقش داشته است. روشنفکران ، نویسندگان ، فیلسوفان و کشیشها (خریمیان هایریک ، مخیتار سباستاتسی)؛ نقش مؤثری در بیداری ملی ارمنی داشتند و آنان به دنبال بهبود و اصلاحات در شش ولایت ارمنی بودند و فدایی ارمنی دفاع از مردم در مقابل نیروهای عثمانی را برعهده داشتند ، اما عملاً طرح اصلاحات برای بهبود وضع ساکنین ارمنی شکست خورد؛ و عاملی شد تا ارمنیان به فکر ایجاد یک حکومت مستقل در مناطق ارمنینشین تحت کنترل دولت عثمانی و ارمنستان روسیه شدند. از اواخر ۱۸۸۰ میلادی جنبش ارمنی منجر به درگیریهای مسلحانه با نیروهای نظامی عثمانی و گروهای نامنظم کُرد به رهبری سه حزب ارمنی در مناطق ارمنینشین عثمانی شد. ارمنیان به طور طبیعی روسیه را متحد خود در مبارزه با دولت عثمانی میدیدند؛ با این حال روسها همچنین یک سیاست ظالمانهای را در قفقاز بر ضد ارمنیان (ارمنستان روسیه) ، دنبال میکردند. پس از شکست دولت عثمانی در جنگ اول بالکان و تحت فشار اروپا و روسیه مجبور به اصلاحاتی در مناطق ارمنینشین شد ولی با آغاز جنگ جهانی اول این اصلاحات عملاً قطع شد. در طی جنگ جهانی اول ارمنیهای ساکن امپراتوری عثمانی به طور سیستماتیک توسط دولت وقت نابود شدند؛ براساس برخی برآوردها طی سالهای ۱۸۹۴ تا ۱۹۲۳ میلادی بین ۱/۵ تا ۲ میلیون نفر کشته شدند. در ۲۵ فوریه ۱۹۱۵ میلادی انورپاشا براساس دستور العمل شماره ۸۶۸۲ دستور حذف تمامی سربازان و افسران ارمنی در ارتش عثمانی را صادر نمود در مقابل دهها هزار ارمنی ساکن قفقاز و روسیه به واحدهای داوطلب ارمنی پیوستند. روسیه در سال ۱۹۱۷ میلادی بسیاری از مناطق ارمنینشین عثمانی را تحت کنترل داشت ولی پس از انقلاب اکتبر و خروج نیروهای نظامی روسیه از آن مناطق ، واحدهای منظم ارمنی در آن مناطق مستقر شد و بعد از نبرد سارداراباد در ۲۸ مه ۱۹۱۸ کشور ارمنستان اعلام استقلال نمود و اولین جمهوری ارمنستان تشکیل شد. در سال ۱۹۲۰ میلادی بلشویکها در روسیه و مجلس کبیر ملی ترکیه به قدرت رسیدند. در حالی که ارتش سرخ وارد ایروان شده بود ، در سوی دیگر انقلابیون تُرک موفق به اشغال ارمنستان غربی شدند. در سال ۱۹۲۱ میلادی معاهده دوستی به نام عهدنامه مسکو بین بلشویکها و مجلس کبیر ملی ترکیه به امضاء رسید؛ در نتیجه ارمنستان شرقی ضمیمه اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی شد و صدها هزار نفر از ارمنیان ، ارمنستان غربی در نتیجه نسلکشی و ارمنی ستیزی دولت مصطفی کمال آتاترک به کشورهای همجوار و آمریکا ، اروپا مهاجرت کردند و جامعهای به نام جماعت ارمنیان پراکنده را تشکیل دادند. جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی فروپاشید و متعاقب آن جمهوری ارمنستان تأسیس گردید. مقاومت ارمنیان اشاره به مقاومتهایی است که توسط احزاب و نیروهای نظامی ارمنی در طی قتلعام ارمنیان توسط عبدالحمید دوم و طی نسلکشی ارمنیان برای دفاع از روستاها و شهرهای ارمنی طرحریزی و اجرا شده بود. مقاومت موسی داغ نوشتار اصلی: مقاومت موسی داغ مقاومت موسی داغ اشاره به مقاومتی است که اهالی ۶ روستای ارمنینشین اطراف کوه موسی داغ در استان هاتای (موسی داغ یعنی کوه موسی) به مدت ۵۳ روز از (۲۱ ژوئیه ۱۹۱۵م تا ۱۲ سپتامبر ۱۹۱۵م) در مقابل یورش نیروهای منظم و نامنظم دولت عثمانی ایستادگی نمودند. مقاومت وان یا گاهی محاصره وان یا دفاع از وان هم نامیده میشود. مقاومت وان دو بار صورت گرفت. مرتبه اول در طی کشتار حمیدیه از ۳ ژوئن تا ۱۱ ژوئن به مدت یک هفته ، و مرتبه دوم در طی یک رشته عملیات جنگی در قفقاز که به مدت چهار سال به طول انجامید که مقاومت وان از ۱۹ آوریل تا ۱۷ مه ۱۹۱۵ به مدت ۲۸ روز صورت گرفت. قتلعام ارمنیهای ترابزون نوشتار اصلی: قتلعام خارپرت قتلعام خارپرت قتلعامی بود که در سال ۱۹۱۵ میلادی در طی نسلکشی ارمنیان بر اهالی علیه ساکنین ارمنی آن شهر توسط نیروهای عثمانی و کُردها صورت گرفت. ایتان بِلکیند جاسوس اسرائیلی ، در خاطرات خود که در سال ۲۰۰۰ توسط آییر اُرون مورخ یهودی در کتابی با عنوان: « ابتذال بی تفاوتی:صهیونیسم و نسلکشی ارمنیان » منتشر کرد در صفحات ۱۸۱ تا ۱۸۳ مینویسد که چگونه ۵۰۰۰ نفر از زنان و کودکان ارمنی شهر ترابیزون زنده زنده سوزانده شدند.در این خصوص شهادت حسن معروف ، یکی از نظامیان ارتش عثمانی نیز قابل توجه میباشد. وی در گزارشی به وزارت امور خارجه بریتانیا چگونگی دستگیری تعدادی از ارمنیان در روستایی نزدیک ترابزون و زنده زنده سوزاندن آنان را شرح داده است. در این خصوص وحیب پاشا ، فرمانده ارتش سوم عثمانی نیز استشهاد نامهای ۱۲ صفحهای که در ۵ دسامبر ۱۹۱۸ نگاشته بود در مورخ ۲۹ مارس ۱۹۱۹ به دادگاه نظامی در ترابزون ارائه کرد. (مندرج در کیفرخواست منتشر شده در روزنامه دولت عثمانی تقویم وقایع شماره ۳۵۴۰ پنجم می ۱۹۱۹) در این گزارش شرح کاملی از چگونگی سوزاندن اهالی روستای ارمنینشین در نزدیکی شهر موش را شامل میشد. همچنین ساموئل مک کلر روزنامهنگار و کارمند مرکز نشر هاوتن مفلین هارکورت ، که خود شاهد چگونگی سوزاندن زنان و کودکان ارمنی بوده در کتابی تحت عنوان « موانع صلح » که در سال ۱۹۱۷ منتشر شده مینویسد: « کوتاهترین روش برای خلاصی از زنان و کودکان اسکان یافته در اردوگاههای (موش ، بتلیس و ساسون) سوزاندن آنان بود. ساموئل مک کلر همچنین به زندان بانان تُرک اشاره میکند که چگونه بعد از سوزاندن زنان و کودکان دچار انواع بیماریهای روانی (اختلالات روانی) شده بودند و تعدادی از آنان دست به خودکشی زدند؛ و تا چندین روز بوی اجساد سوخته شده در هوا به مشام میرسید. » مورخ یهودی بت یور با نام مستعار جیسل لیتمن ، در کتاب خود به نام: اهل ذمه:یهودیها و مسیحیان در اسلام در صفحه ۹۵ ، مینویسد: « آلمانیها ماهها قبل از آغاز نسلکشی ارمنیان نیروهای عثمانی را آموزش داده بودند و خود شاهد چگونگی سوزاندن زنان و کودکان ارمنی بودند. این مورخ مینویسد:عثمانیها در حضور آلمانیها زنان و کودکان را در کلیسا جمع و آنجا را به آتش میکشیدند یا در اردوگاههای مرگ توسط کورههای آدم پزی ساخته شده توسط آلمانیها آنان را به خاکستر تبدیل میکردند. » غرق کردن دست جمعی ارمنیها میتوان به اقدامات جمال عزمی ، فرماندار استان ترابزون که در آزار و اذیت کودکان ارمنی فردی شناخته شدهای بود اشاره کرد. او به همراه مصطفی بِی دستور غرق کردن هزاران نفر از زنان و کودکان را در دریای سیاه صادر کرده بود. قانون تهجیر پس از اتفاق نظر در جلسه سری دربارهٔ حل مسئله ارمنی از طریق انعدام فیزیکی ، فرمانی صادر شد که بر اساس آن کلیه ارمنیان که در ناحیه آناتولی شرقی و در جوار میادین جنگ بودند ، (البته بر خلاف قانون صادره در مناطق دورتر از جنگ هم اجرا شد) باید به نواحی ای در میان رودان و دیرالزور و مناطق دیگر کوچ داده میشدند. این فرمان با تصویب در هیئت دولت « قانون تهجیر » نامیده شد.البته در فواصل زمانی مختلف در تکمیل قانون تهجیر فرامین دیگری هم به تناوب صادر میشد که همه آنها در تأیید و تداوم کوچ اجباری ارمنیان از موطنشان بود. قابل توجه اینکه تمامی این فرمانها بدون تصویب مجلس و تنها به اراده الیگارشی اتحاد و ترقی تصویب و تنفیذ میشد چراکه کمیته اتحاد و ترقی چند صباحی پس از شروع جنگ طی فرمانی مجلس شورای ملی را تعطیل کرد. هیئت وکلا و در راس آن طلعت پاشا هم برای اجباری کردن قانون تهجیر امریه نهایی مربوط به کوچ اجباری ارمنیان را به ولایت صادر و حزب اتحاد و ترقی مرکز نیز کلیه شعب و بازرسان خود را از موضوع مطلع کرد. غیر از این امریه وزارت داخله بخشنامهای نیز به تاریخ ۱۳ رجب ۱۳۳۳ مصادف با ۱۴ ماه مه ۱۹۱۵ میلادی به شرح زیر برای مسئولان ولایت ارسال کرد: ماده اول: « هر گاه و به هر شکل مردم علیه فرامین دولتی و تدابیر مربوط به برقراری نظم و عدالت در کشور شورش کرده و به مقاومت مسلحانه علیه آن برخیزند ، پلیس ، ژاندارم و دیگر گروههای نظامی حق دارند و باید به مقابله با آنها پرداخته و شورش را سرکوب و عاملان آن را تنبیه نمایند. » ماده دوم: « فرماندهان نظامی و دیگر مقامات مسئول بنا بر تشخیص خود میتوانند اهالی روستاها را که به خیانت و جاسوسی آنها اطمینان دارند به صورت فردی و جمعی به دیگر نقاط کشور منتقل و اسکان دهند. » ماده سوم: « مواد این بخشنامه از تاریخ انتشار لازم الاجرا است. » به استناد قانون تهجیر و آییننامه ۳۴ مادهای مورخ ۱۰ ژوئن ۱۹۱۵ میلادی واحدهای ارتش و تشکیلات مخصوصه به همراه ژاندارمری کار جا به جایی و تبعید ارمنیان را آغاز کردند. تبعید یا نابودسازی؟ در بعضی مناطق به ارمنیان طی اخطاریه دو هفته مهلت دادهاند و در برخی دیگر فقط مهلت دو ساعته در برخی مناطق به اخراج شوندگان اجازه داده شده بعضی از اموال خود را بردارند ، در برخی مناطق هم برداشتن و فروختن هر چیز منع شدهاند. ارمنیانی که اشیاء قیمتی با خود برداشته بود تنها مرگ خود را تسریع کردند. به هر حال ، قاعده این بوده است که اخراجها همه جا قبل از زمان اعلان شده شروع شدهاند. ارتش سوم که کنترل ولایتهای شرقی را در اختیار داشته با صدور اخطاریهای اعلام کرده بود مسلمانانی که به ارمنیها کمک برسانند در مقابل خانه اش اعدام و خانه اش سوخته خواهند شد. در طول اخراجها ، نه در آغاز ، نه در میانه راه و نه در مقصدهای نهایی ، هیچ تدارکاتی برای جابجایی توده عظیمی از مردم در نظر گرفته نشده بود.همین دلیل به تنهایی برای اثبات اینکه هدف این عملیات نابودسازی از پیش اندیشیده بوده ، کافی است. با توجه پیغامهای کنسولی معلوم میشود که هیچ گونه کمکی چه غذایی چه مالی و غیره به تبعیدیان مجاز نبود.سفیران و کنسولهای آلمان از تدارک و تهیه کمک منع شده بودند. نهم دسامبر ۱۹۱۵ میلادی سفیر ولف مترنیخ اطلاع یافت در جهت قطع امید ارمنیان از کمکهای خارجی ، پیشنهادش برای کمک به تبعیدیان پذیرفته نشده است.سفارت آلمان در ۲۸ آوریل ۱۹۱۶ همان جواب رد پیشین را دریافت کرد.در دوازدهم اوت ۱۹۱۶ باخبر شدند تلاش مشابهی از سوی آمریکاییها نیز به شکست برخورده است. محمد جلال بِی فرماندار کل حلب زمانی که به قونیه انتقال یافت کوشید مانع اخراجها شود اما ناکام ماند ، او بعدها چنین بازگو کرده است: « در قونیه من مردی تنها بودم که کنار رود به هیچ وسیله نجاتی ایستاده بودم ، اما در رود به جای آب خون روان بود و هزاران کودک بی گناه ، پیرمرد بی تقصیر ، زن عاجز در آن غرقه بودند و مردان جوان قوی هیکل برسر راهشان ایستاده بودند تا نگذارند کسی جان به در برد. من هر چند را که توانستم با دستانم بیرون کشیدم و نجات دادم اما بقیه ، با جریان آب به پایین رانده شدند و هیچکدام زنده نماندند. » حسین کاظم قدری به کنسول آلمان در دمشق گفته است: « به دستورهای او اعتنایی نمیشود ، در واقع مقامات دولتی دقیقاً خلاف آن را اجرا میکنند. دولت کمترین میلی به کمک به ارمنیان ندارد ، او حتی بیم دارد قصد معدوم سازی همه آنها باشد. این سیاست وحشیانه ننگ بزرگی برای ترکیه خواهد بود. » حسین کاظم به نشانه اعتراض از سمت خود استعفاء داد و بعدها در خاطراتش نوشت در نتیجه نقشههای شوم دولت تنها در لبنان دویست هزار نفر قربانی شدند. بر اساس سندوزارت امور خارجه آمریکا تعداد اخراجیهای ارمنی از دولت عثمانی به کشور سوریه سال ۱۹۱۶ میلادی به شرح زیر بوده است: (دمشق ۱۰۰٬۰۰۰ نفر ، حما ۱۲٬۰۰۰ نفر ، حمص ۲۰٬۰۰۰ نفر ، حلب ۷٬۰۰۰ نفر ، معمره نعمان ۴٬۰۰۰ نفر ، الباب ۸٬۰۰۰ نفر ، استان رقه ۱۰٬۰۰۰ نفر ، راس العین ۲۰٬۰۰۰ نفر ، دیرالزور ۳۰۰٬۰۰۰ نفر ، مامیدژ ۵٬۰۰۰ نفر. جمع کل: ۴۸۶٬۰۰۰ نفر) واژه نسلکشی کشتار ارمنیان صرفاً یک جنایت تاریخی و خاطرهای وحشت زا در سینه تاریخ محسوب نمیشود ، بلکه از دیدگاه حقوق بینالملل دارای وجاهت حقوقی است لذا در مراجع بینالمللی قضایی قابل پیگیری حقوقی است. این مسئله میتواند به لحاظ حقوقی الزامات و مسئولیتهایی برای دولت ترکیه که از امضاء کنندگان « کنوانسیون منع و مجازات کشتار دسته جمعی » است ، در پی داشته باشد و آن دولت را ملزم به عذرخواهی و پرداخت غرامت به بازماندگان قربانیان و حتی دعوی ارضی کند ، اما تحقق این موارد پیچیدگیهای خاص حقوقی خود را دارد. « ژنوسید » یا « ژنوساید » به فارسی « نسلکشی » یا « نژادکشی » ، اولین بار در سال ۱۹۳۳ میلادی از سوی یک حقوق دان لهستانی به نام رافائل لمکین ابداع شد. وی در جریان (پنجمین کنفرانس بینالمللی یکنواخت سازی حقوق جزا) در مادرید ، پیشنهاد کرد که نابود کردن گروههای نژادی ، مذهبی یا اجتماعی از لحاظ حقوق بینالملل جرم محسوب شود. وی این عقیده را در کتاب خود تحت عنوان « نقش دول محور در اروپای اشغالی » که در سال ۱۹۴۴ میلادی منتشر شد ، به تفصیل بیشتری مورد بحث قرار داد. مباحث و تعاریف وی مبنای تنظیم کنوانسیون نسلکشی سازمان ملل متحد قرار گرفت. « قانون مذکور مستلزم چیزی بود که او آن را « منع جهانی » مینامید ، پیش درآمدی ، بر آنچه امروزه « دادرسی بینالمللی » خوانده میشود: مشوقان و عاملین این فجایع میبایست در هر کجای دنیا که دستگیر بشوند مجازات میشدند ، با صرف نظر از این که جنایات در کجا اتفاق افتاده یا ملیت و مقام فرد مجرم چیست؟ به این ترتیب تمایل به اقداماتی ننگین با هدف نابودی گروههای ملی ، قومی و مذهبی مختلف مانند آنچه بر سر ارمنیان آمد ، جرمی بینالمللی محسوب میشد که در سراسر جهان قابل پیگیری و مجازات بود درست مثل برده داری و دزدی انتشاراتی. لمکین عقیده داشت که اگر خطر مجازات وجود داشته باشد به میزانی زیادی میتواند احتمال تکرار عمل را تحت الشعاع قرار دهد. » ارمنیستیزی ارمنیستیزی نیز به عنوان احساسات ضد ارمنی و ارمنی هراسی ، اشاره به دشمنی با سیاستها و فرهنگ ارمنی ، و کشور ارمنستان و همچنین اشاره به حسادت ، تبعیض ، تعصب ، نژادپرستی ، به ارمنیان به عنوان یک گروه نژادی ، قومی ، زبانی ، مذهبی پذیرفتهشده در سراسر جهان دارد. ارمنیستیزی مدرن ، معمولاً مخالفت با اقدامات و موجودیت کشور ارمنستان ، انکار نسلکشی ارمنیان و مخالفت با مسئله ارمنی و افکار ناسیونالیستی بر ضد ملت ارمنی میباشد. کشتار سفید روشهای مورد استفاده توسط ترکان عثمانی در نسلکشی یونانیان و ارمنیان که منجر به مرگ غیر مستقیم قربانیان میشدند -که از آن جمله میتوان به تبعیدهای اجباری قربانیان که بدون آذوقه و در مسافتهای طولانی انجام میگرفت و نیز گرسنگی دادن به قربانیان در اردوگاههای کار اجباری اشاره کرد- امروزه با عنوان کشتار سفید شناخته میشوند. ارمنیان ساکن ارمنستان غربی که در نهایت یا مجبور به مهاجرت و یا به وسیله نیروهای عثمانی تبعید شدند که یکی دیگر از تلاشهای دولت عثمانی برای نسلکشی سیستماتیک ارمنیان بوده است. دانشمند علوم سیاسی اهل آلمان کریستُف زورخِر در کتاب خود به نام جنگهای اتحاد جماهیر شوروی-شورش ، درگیریهای قومی و ملیتی در قفقاز مینویسد: « نسلکشی یک کلمه کلیدی است که چند معنی مختلف دارد. نسلکشی سفید یا قتلعام سفید به معنی: سرکوب ، تبعید اجباری قربانی بدون آذوقه ، مهاجرت اجباری ارمنیان از سرزمین آبا و اجدادی خود که به مراتب بزرگتر از جمهوری سوسیالیستی ارمنستان شوروی و قره باغ و همچنین مناطق متعلق به ترکیه معاصر میباشد. » این اصطلاح نسلکشی سفید توسط ارمنیان هم به کار برده شده برای توصیف تبعیض ارمنیهای قره باغ ، نخجوان و جاواختی. اسناد نسلکشی بسیاری از صفحات مهم اسناد مربوط به قتلعامها از بین برده شده است. در کیفر خواست اصلی محاکمه پس از جنگ چنین میخوانیم: « با بررسی و بازرسی دقیق اسناد باقیمانده تشکیلات مخصوصه در مییابیم که قسمت عمده اسناد سازمان و نیز کل اسناد کمیته مرکزی نابود شده است. اسناد وزارت داخله و شهادت شاهدان عینی اثبات میکند پروندههای (عزیز بِی) ، مدیر کل ژاندارمری در آن زمان ، قبل از استعفای (طلعت بِی) از اداره ژاندارمری بیرون برده شده بود و این پروندهها حاوی اطلاعات و مکاتبات مهمی بود که پس از استعفای طلعت به دفتر عودت داده نشد. » بنا به اظهار مدحت شکرو و ضیا گوک آلپ ، متهمان دادگاه رهبران حزب اتحاد و ترقی ، دکتر ناظم تمام اسناد کمیته مرکزی را برداشته بوده است. وقتی پرسیده شد پس از انحلال حزب چه بر سر این اسناد آمد ، مدحت شکرو پاسخ داد: « تا آنجا که من خبر دارم دکتر ناظم آنها را برداشت یا اینکه کارکنان چنین گفتند. » از ضیا گوک آلپ سؤال شد آیا دکتر ناظم اسناد مهم را مصادره کرد ، وی در پاسخ گفت: « دکتر ناظم اسناد مربوط به تاریخ کمیته میخواست و میگفت ، من این اسناد را از اروپا آوردم و خودم نیز از آن محافظت خواهم کرد. اما من بعدها فهمیدم که اسناد مربوط به تاریخ کمیته از سایر اسناد جدا نبوده است. او تمام اسناد در جعبه کرد و برد. » در دادگاه ، حسن حسیم وزیر پست و ارتباطات ، تأیید کرد که بنا به دستورهای وزارت دفاع دستور سوزاندن تلگرامهای نظامی را صادر کرده بوده است. در تاریخ بیست و چهارم ۱۹۱۹ میلادی نیروهای مسلح انگلیسی مخفیانه تلگرامی از وزارت داخله عثمانی به فرماندار ایالتی غازی عینتاب را مبنی بر سوزاندن اصل تلگرامها ، رهگیری کردند. علاوه براین گزارش شده بود طلعت پاشا قبل از فرارش از کشور چمدانی پر از کاغذ را به قصر ساحلی یکی از دوستانش در عرناووتکوی برده و آن را در کوره سوزانده است. در گزارش انگلیسیها دربارهٔ احمد عزت پاشا ، نقل قولی از او ذکر شده: « اندک زمانی پس از متارکه جنگ ، کارکنان دولت شبانه به بخش بایگانی حمله کردند و قسمت اعظم اسناد را از بین بردند. » در محاکمهای به سال ۱۹۲۶ میلادی علی احسان بِی ، گفت تمام اسناد تحت اختیارش را سوزانده بوده است.نابود کردن اسناد پس از کنار رفتن حزب اتحاد و ترقی از دولت نیز ادامه یافت. در واقع آنها مخصوصاً به همین دلیل از قدرت کناره گیری کردند. در چهاردهم اکتبر ۱۹۱۸ میلادی ، احمد عزت پاشا اولین کابینه پس از جنگ عثمانی را تشکیل داد که در این کابینه همزمان خود صدر اعظم و وزیر جنگ بود. او دستور پایان عملیاتهای تشکیلات مخصوصه و امحاء همه اسناد بایگانی آن را صادر کرد. قتلعامهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۲۱ میلادی نخستین موج قتلعامها در سال ۱۹۱۸ میلادی رخ داد. کمی بعد از انقلاب بولشویکی ، حزب اتحاد و ترقی امیدوار بود با اشغال قفقاز و آسیای مرکزی به رویاهای پان ترکیستی و پان اسلامیستی خود جامه عمل بپوشاند. وهیب پاشا ، فرمانده لشکر سوم بعد از سال ۱۹۱۶ میلادی ، به رهبران ارمنی اطمینان داد که آتش آرمان پان تورانیسم اکنون بیش از پیش شعلهور شده است: « سرنوشت قلمرو ترکیه را از غرب به شرق میگستراند. ما بالکان را رها کردیم ، حال آفریقا را رها میکنیم ، ولی باید به سمت شرق پیش برویم. نژاد ما مذهب ما ، زبان ما همه آن جاست؛ و این جذبهای وسوسه انگیز و مقاومت ناپذیر دارد. برادران ما در باکو ، داغستان ، ترکستان و آذربایجان هستند. شما ارمنیها راه ما را سد کردهاید. شما باید کنار بکشید و راه ما را بازگذارید. » تا بیستم ژوئیه ۱۹۱۸ میلادی ، حدود شش صد هزار ارمنی پیش از رسیدن نیروهای تُرک از قفقاز گریختند. ژنرال آلمانی ، کرس فون کرسن شتاین ، که آن زمان در تفلیس بود ، مینویسد: « سیاست تُرکها در قبال ارمنیان به نحو دردآوری صریح است. تُرکها به هیچ وجه ریشه کنی بنیان ارمنیان را رها نکردهاند. » قتلعامها در تابستان و پاییز ۱۹۱۹ میلادی نیز ادامه یافت. کاردار عالی آمریکا در ارمنستان ، ویلیام ان. هاسکل به قدری از وسعت این کشتارها شوکه شده بود که در شانزدهم آگوست هشداری برای رئیس جمهور توماس وودرو ویلسون فرستاد ، و گفت که: « آمریکا باید از بند دوازدهم اعلامیه صلح اش با تُرکها صرف نظر کند ، مگر این که مقامات تُرک گامهای مؤثری در پایان دادن قتلعامها در قفقاز بردارند. » « چارلز پی. گرنت » از کمیته آمریکایی ، در مه ۱۹۲۱ میلادی از گیومری گزارش داد که بخش بزرگی از کشته شدگان آن سال زنان و کودکان بودهاند. وی تعداد کشته شدگان را (بین دوازده تا پانزده هزار نفر) تخمین زده بود. منابع روسها اسناد بسیاری دربارهٔ کشتارهای ارمنیان دارند. بلشویکها که ترجیح میدادند شاهدان بی طرف در منطقه باشند تا روابط خوب شان با ناسیونالیستهای تُرک را حفظ کنند ، سرانجام ناگزیر وارد عمل شدند. در تلگرامی به تاریخ ۱۸ ژانویه ۱۹۲۱ میلادی که گئورگی چیچرین وزیر خارجه شوروی به قفقاز فرستاد ، گفت که تداوم سیاست سکوت در برابر موضع ارمنیان دیگر ممکن نیست. این خیانت است که بایستیم و نابودی جمهوری شوروی را نظاره کنیم؛ و پیشنهاد داد اقدامات لازم انجام شود. ایوانوویچ آرالوف سفیر روسیه در آنکارا با اشاره به این رخدادهای اواخر سال ۱۹۲۰ و اوایل ۱۹۲۱ میلادی مینویسد: « نیروهای ترکیه کشتارها و قتلعامهای خونینی را بر ارمنیان تحمیل کردند. بیش از ۶۹٬۰۰۰ نفر به قتل رسیدند. » یک دائره المعارف شوروی به سال ۱۹۶۱ میلادی تعداد قربانیان مناطق تحت اشغال ترکها در جریان جنگ را نزدیک به ۱۹۸٬۰۰۰ نفر عنوان کرده است. یکی از دلایل اصلی این که این قتلعامها در قفقاز ، که واهاکن دادریان نسلکشی کوچک خوانده است ، بدون مخالفت و اعتراض زیاد انجام شد ، انقلاب روسیه بود. تُرکها در روابط شان با بلشویکها توانستند جنگ با ارمنیان را جنگی علیه دولتهای متفق جلوه دهند ، و از این طریق مقاصد خصمانه خود را در قفقاز دور پنهان کنند. سیاست کمالیستها و ترکیه امروزی بعد از تأسیس رژیم جمهوری ترکیه توسط مصطفی کمال آتاتورک ، سیاست دولت کمالی مبنی بر ایجاد وطن خالص تُرک در نواحی شرقی ترکیه که هنوز تعدادی از ارمنیها در آنجا ساکن بودند آغاز شد؛ که در اوایل دهه ۱۹۲۰ تعدادی ارمنی در جنبش کمالی وجود داشته که حتی به صورت فعال وی را در جنبش ملی تُرکی یاری رسانده و از ایدئولوژی کمالیست و جنبش سکولار وی حمایت کردند. ارمنیها میپنداشتند که در این سکولاریسم اظهار شده از سوی آتاتورک راهی برای بقای باقیمانده ارمنیان در ترکیه وجود خواهد داشت. طولی نکشید که این بار هم ارمنیها امیدهای خود را مانند دوران انقلاب ترکان جوان برباد رفته دیدند ، چرا که ایدئولوژی کمالیسم به رغم تأکید بر اصل دموکراتیک بودن حکومت ، در حقیقت در امتداد حکومت ترکان جوان و مبتنی بر حذف حداکثری غیرترکان و ایجاد دولت ملت تُرک است. این سیاست را آتاتورک در همان اوایل ایجاد نظام جمهوری با مهاجرت دادن اتراک بلغار و یوگسلاوی به مرزهای شرقی آناتولی برای تقویت تُرکهای آن نواحی عملی کرد. وی هزاران تُرک را از بلغارستان و یوگسلاوی به منظور تُرکی سازی این مناطق در این نواحی اسکان داد تا هم حامی تُرکان آن نواحی باشند و هم ضریب امنیتی مرزهای شرقی را در برابر ارمنیان بالا ببرند. این اقدام بخشی از برنامه تُرک گردانی این مناطق از لحاظ هویتی ، تاریخی و نژادی بود که با تخریب اموال و آثار تاریخی ارمنیان و دیگر اقوام مسیحی پیگیری شد. هدف از این عمل ویرانی یادگارها و شواهد تاریخی حضور ارمنیها در آسیای صغیر بود. این سیاست تا به امروز کماکان ادامه دارد. در سالهای اخیر ترکیه برای کاهش فشارهای بینالمللی درخصوص قتلعام ارمنیان برنامهای را تدوین کرده است تا با گرجی نشان دادن محل سکونت ارمنیان را در قارص و اردهان و وانمود کردن این نکته که مناطق فوق در هیچ دوره تاریخی محل سکونت ارمنیان نبوده ، در تحتالشاع قرار دادن مسئله کشتار ارمنیان توسط دولت عثمانی سعی دارد. در همین راستا کلیساهای به جامانده از ارمنیها در ترکیه در حال واگذاری به گرجیها میباشد ، علاوه بر این ترکیه از جایگزینی ترکهای مسختی به جای ارمنیها در جاواختی به دلیل اینکه به نوعی ارمنیها را از مرزهای این کشور دور میکند و ضریب امنیتی این کشور را بالا میبرد. حمایت میکند. ضمن اینکه با استقرار مسختیها به جای ارمنیان ، محاصره ارمنستان به وسیله تُرک زبانان کامل تر میگردد. اظهارات و عقاید رهبران ناسیونالیستی و پان ترکیسمی تُرکها سلطان عبدالحمید سال ۱۸۹۹م اشاره به مسئله ارمنیها: « در آناتولی تنها ما باید باقی بمانیم ، خدا را شکر که ما توانستیم این آخرین پناهگاه را برای برادران مسلمان خود که از همه سو رانده شدهاند ، حفظ کنیم. » دکتر ناظم عضو کمیته مرکزی حزب اتحاد و ترقی: « بگذار عناصر غیر تُرک از هر ملیت و دینی که هستند ، نابود شوند ، این کشور را باید از عناصر غیر تُرک پاک کرد. » رضا علی دیوان بیگی ، از سیاست مداران آن روز ایران در یادداشتهای دوران زندگی سیاسی خود دربارهٔ مرام فرقه تُرکان جوان مینویسد: « حفظ مملکت پهناور عثمانی. اجرای پان ترکیسم یعنی احیاء و اشاعه فرهنگ تُرکی در مناطق تُرک زبان و سرانجام انضمام آن مناطق به امپراتوری عثمانی. گسترش نفوذ خلیفه عثمانی در ممالک اسلامی. » حسین جاهد یالچین صاحب امتیاز روزنامه طنین ، نشریه رسمی ترکان جوان بود ، از ایده سلطه و حاکمیت تُرکها دفاع کرد و نوشت: « هر چه میخواهید بگویید ، ولی ملت حاکمه این کشور تُرکها هستند و خواهند بود. جوامع مسیحی هیچ هدف و مقصودی جز نابودی کشور ندارند. این کشور سرزمین پدری تُرکها بوده است؛ لذا اساساً حق اداره و تعیین سرنوشت کشور و گرفتن تصمیمات مهم و بنیادی باید در دست تُرکها باشد. » تورک گوجو از تشکیلات ناسیونالیست تُرک بود که هدفش را نجات نژاد تُرک از نابودی میدانست و از زبانی تند و شدیداً نژادپرستانه برای بیان دیدگاههایش بهره میبرد. شعار آنان این بود (قدرت تُرک برای هر کاری کافی است) این تشکیلات اهدافش را در راستای پیش برد تفکر تورانی تنظیم کرده بود که: « همه دنیا را از سیل خروشان خود خواهد پوشاند. همگان را به کرنش واخوهد داشت و هیچ شمشیری را نشکسته و هیچ قلعهای را فتح نشده باقی نخواهد گذاشت. نگهبان قدرت تُرک ، پاسدار اجاق تُرک ، مدافع میهن تُرک اینان پیش قراولان توران خواهند بود. مشت آهنین تُرک بار دیگر زمام دنیا را در دست خواهد گرفت ، و جهان دیگربار در برابر قدرت آنان به خود خواهد لرزید. » اعضای پارلمان ناسیونالیسم تُرک پس از جنگ ، حتی با درک این وقایع ، مسببان نسلکشی را ستودهاند: « شما آگاهید که موضوع اخراج واقعهای بود که در جهان غوغا به راه انداخت و همه ما را قاتل قلمداد کردند. ما حتی قبل از انجام آن هم میدانستیم که جهان مسیحی ساکت نمیماند و آنها خشم و غصب مسیحیان را علیه ما برخواهند انگیخت. اما ما چرا باید خود را قاتل بخوانیم؟ چرا باید مسئولیت این موضوع بزرگ و دردسر آفرین را بپذیریم؟ این کارها برای تأمین میهن مان صورت پذیرفتند ، وطنی که آنرا حتی از جان مان مقدس تر میدانیم. » « در یازدهم نوامبر ۱۹۱۴م دولت عثمانی وارد جنگ شد و اعلامیهای صادر نمود: (آرمان کشور و مردم ما ، ما را به سوی نابودی دشمن روسی مان هدایت میکند تا بدین طریق به همسایهای طبیعی برای امپراتوری ما که باید تمام شاخههای نژاد ما را در برگیرد و متحد کند ، دست یابیم) اسماعیل انور در ششم دسامبر ۱۹۱۴ گفت:(میخواهد از طریق افغانستان به هند برود) ارمنیان مهمترین مانع منطقهای در راه تحقق این هدف بودند. تبعید بی رحمانه ارمنیان را میتوان تاحدی برخاسته از آرزوی از میان برداشتن مرز میان ترکیه و اقوام تُرک روسیه که کنار مرز میزیستند ، دانست. در اکتبر ۱۹۱۸م انور پاشا به برادرش نوری پاشا فرمانده نیروی عثمانی در باکو دستور داد به منظور دست یافتن به پیوستگی و یکدستی جمهوری آذربایجان را از روسها و ارمنیان پاک کند. » یاکوب کونتسلر ، مبلغ مذهبی گزارش کرده از حزب اتحاد و ترقی: « زندگی کردن در کنار ارمنیان غیرممکن است. جنگ به ترکیه این فرصت را داده که یا از شر ارمنیان خلاص شود یا از کشور بیرونشان کند. » یوهان لپسیوس ، مبلغ مذهبی: « ارمنیان ارزروم از اقطار مسلمانشان از یک قتلعام محتمل الوقوع باخبر شدهاند. » اشتانگه افسری آلمانی که با یگانهای تشکیلات مخصوصه در جبهه قفقاز همکاری میکرد ، مینویسد: « از آنجا که تصمیم اخراج ارمنیان را ارتش گرفته بود انتظار تلاش چندانی برای حفظ جان و مال تبعیدیان نمیرفت. صدها هزار نفر کشته شدند. مقامات همه چیز را از خانه و مغازه گرفته تا اموال و کالاها را از آن خود کردند. داراییهای کلیسای ارمنی صد و پنجاه هزار لیر برآورد میشد. مصادره اموال به غیرانسانیترین وجه انجام میشد و خانوادهها و زنان به هیچ محافظتی بیرون انداخته میشدند. گمان موجهی است اگر فکر کنیم ملاحظات نظامی در درجه دوم اهمیت بودند و هدف اصلی استفاده از این فرصت عالی برای اجرای نقشه درازمدت تضعیف ، اگر نه نابودی ، ارمنیان بوده است ، آنهم در حالی که هیچ اعتراضی از جانب دول خارجی متوجه عثمانیها نبود. ترکان جوان در قسطنطنیه تصمیم به اخراج و نابودی ارمنیان و آنرا با کمک ارتش و شبه نظامیان داوطلب سازماندهی و عملی کرده بودند. » شوبنر ریشتر بر اساس گفتگوهای خود با مقامات متعدد گزارش کرده است که نقشه نابودی ارمنیان بسیار پیشتر از آنچه تصور میشود طرحریزی شده بوده است. او از افراد زیادی شنیده بود که (امپراتوری باید بر بنیانی اسلامی و پان ترکیستی باز تأسیس شود) اقلیتهای غیر مسلمان یا باید به زور مسلمان یا در غیر این صورت معدوم شوند.محمود کامل پاشا ، فرمانده ارتش سوم در آن زمان ، از جمله کسانی است که به او گفته بود پس از جنگ خبری از مسئله ارمنی نخواهد بود. مورتمان ، سر کنسول آلمان در استانبول ، در گزارش ۳۰ ژوئن ۱۹۱۵ مینویسد: « اسماعیل جنبلات ، از حزب و اتحاد ترقی و رئیس نظمیه استانبول ، با اشاره به نقشه آناتولی گفت:اخراج ارمنیان شامل تمام مناطق آناتولی خواهد بود. مورتمان مینویسد:این را نمیتوان به استلزامات نظامی نسبت داد و توجیه کرد و یادآوری میکند که چند هفته پیش طلعت به او گفته بود: بحث ما برسر نابود کردن ارمنیان است. » فون میکوش ، سرگرد آلمانی شرح داده اعضای یک دسته تشکیلات مخصوصه متشکل از محکومان ، چگونه کشتارهایی را که دستور فرماندهان خود مرتکب شده بودند ، با لذت تمام برای او تعریف میکردند. این سرگرد اجسادی را دیده بود که درحالی که به هم بسته بودند به فرات افکنده میشدند. سفیر آلمان وانگنهایم در ششم مه (ماه) مینویسد: « اخراج ارمنیان از مناطق پرجمعیت ارمنینشین ادامه دارد. » والتر روسلر ، کنسول آلمان در حلب در گزارش روز دهم می مینویسد: « به دنبال اخراجهای زیتون و دورتیول ، دامنه اخراجها به ماراش هم کشیده شد. وی افزوده است:از کشتارهای وسیعی که اتفاق افتاده به نظر میرسد مقصود نابودی همه ارمنیان منطقه است. » نقش تشکیلات مخصوصه در نسلکشی ارمنیان ترکان جوان تشکیلات مخصوصه را بنیان گذاشتند. کوشچوباشی اشرف ، یکی از چهرههای مرکزی کمیته ، ادعا میکند که این تشکیلات مابین سالهای ۱۹۱۱ تا ۱۹۱۳ ایجاد شد. جمیل دبیر اتحاد و ترقی مینویسد بحث برسر موضوع پس از شکست بالکان آغاز شد ، و این که تشکیلات مخصوصه درواقع در ژوئیه ۱۹۱۴ تأسیس شد. توفیق بیک اوغلو گزارش داده است که تشکیلات مخصوصه در پی فرمان محرمانه اسماعیل انور در آگوست سال ۱۹۱۴ تأسیس شد. برخی معتقدند که این تشکیلات در سال ۱۹۱۱ ایجاد شد. « جمال پاشا » در خاطراتش گفته است فعالیت تشکیلات مخصوصه در زمان جنگهای بالکان آغاز شد. با این حال آنها مدعی شدند که تشکیلات مخصوصه به عنوان واحدی در درون وزارت دفاع مشغول فعالیت بوده است. طلعت پاشا در خاطراتش مینویسد: « تشکیلات مخصوصه یک اداره دولتی بود. » طی دادگاههای پس از جنگ استانبول ، مدعی العموم سعی داشت ثابت کند که تشکیلات مخصوصه در پی مصوبه کمیته مرکزی ترکان جوان تأسیس شده است. این به نوبه خود ثابت میکرد که اخراج ارمنیان و کشتار آنها به تحریک و ابتکار ترکان جوان انجام شده است. در جریان نسلکشی ارمنیان همکاری بسیار زیادی میان تشکیلات مخصوصه و کمیته مرکزی و نیز تشکیلات محلی ترکان جوان وجود داشت. در دادگاه سال ۱۹۱۹ رهبران حزب اتحاد و ترقی ، اسناد و اقرارهای بسیاری ارائه شد ، مبنی بر این حقیقت که تشکیلات مخصوصه حتی زمانی که رسماً به وزارت جنگ وصل بود ، دست در دست ترکان جوان فعالیت میکرده است. بهاءالدین شاکر ، یکی از اعضاء کمیته مرکزی ترکان جوان و یکی از سردستگان تشکیلات مخصوصه در نامه مورخ پانزدهم مارس به علی کمال ، نماینده مخصوص اتحاد و ترقی در آدانا چنین نوشت: « این کمیته همواره برای پاک کردن میهن از این قوم رانده شده (یعنی ارمنیان) بدنام آماده است. عزم ما بر این است که دست هایمان را از شر این لکه ننگ که سراسر تاریخ عثمانی را آلوده کرده است ، پاک کنیم. » کمیته مرکزی ترکان جوان دستورهایی دربارهٔ تشکیل یگانهای تشکیلات مخصوصه در شرق آناتولی ابلاغ کرد. عصر همان روزی که فرمان بسیج عمومی اعلام شد (دوم آگوست) ، جلسه مهمی در کمیته مرکزی ترکان جوان تشکیل شد که در آن تصمیم جامعی که باید در آینده نزدیک اجرایی میشد ، اتخاذ گردید. هدف از این تصمیم تشکیل یک (تشکیلات مخصوصه) بود که عملیاتهای نظامی ما در خاک دشمن را تسهیل کند ، خواه ما وارد جنگ شویم خواه نشویم. در صورت آغاز جنگ وظیفه این گروهای نامنظم که تشکیلات مخصوصه باید آنها را مسلح میکرد ، حملههای ناگهانی در قلمرو دشمن خواهد بود. این طرح شامل برانگیختن شورشهایی در مصر ، قفقاز ، ایران و هند بر ضد انگلیسیها و روسها میشد. تلگرافی که « حلمی » ، بازرس اتحاد و ترقی در ارزروم ، برای بهاء الدین شاکر فرستاده نیز موید آن است: « افرادی در داخل کشور هستند که باید از میان بروند ، این دیدگاهی است که دنبال میکنیم. این افراد ارمنیان بودند. » یک کمیسیون اجرایی برای تشکیلات مخصوصه که مجدداً سازماندهی شده بود ، متشکل از نمایندگانی از وزارت داخله ، وزارت جنگ و کمیته مرکزی ترکان جوان ، در وزارت جنگ تشکیل شد. در طول محاکمات بعد از جنگ ، « عاطف بیگ » اقرار کرد که وزارت جنگ به کمیسیون مذکور اختیار و قدرت بخشیده بود و ما با اداره تدارکات و کمیته دفاع ملی ، کمیته اتحاد و ترقی و همه وزارت خانهها و نهادهای ملی هماهنگ بودیم. هماهنگی میان وزرای دولت ، کمیته مرکزی ترکان جوان و شاخه متعدد ایالتی به این کمیسیون محول شده بود. وظیفه اصلی این کمیسیون اجرایی تشکیل یگانهای تشکیلات مخصوصه برای عملیات در روسیه و ایران بود. وظیفه سازماندهی دارودستههای مسلح در منطقه به بهاءالدین شاکر محول شد. او همچنین به شمال قفقاز نیز فرستاده شد ، در حالی که « عمر ناجی بیگ » و « روشنی بیگ » به ایران گسیل شدند؛ و « رئوف بیگ » و « عبید الله افندی » به افغانستان رفتند. اما اقدامات تحت شرایط کاملاً سری انجام میشد. سه منبع عمده نیروی انسانی تشکیلات مخصوصه برای انجام وظایف محوله بدین قرار بود: طوایف کُرد ، محکومان محبوس ، مهاجران اخیر قفقاز و روملیا (الجزایر). « حلمی » ، دبیر حزب اتحاد و ترقی در منطقه ارزروم ، عهده دار ترکیب و ترتیب این دستهها در منطقه خود بود. احمد رفیق (احمد رفیق شاعر ، نویسنده ، مورخ و استاد تاریخ) مدعی است که: « این دستهها از قاتلان و سارقانی بودند (محکومان محبوس) که از حبس آزاد شده بودند. آنها دستورهای هفتگی خود را در محوطه وزارت جنگ دریافت کردند و سپس از طریق عامل واسطه تشکیلات مخصوصه به مرز قفقاز گسیل شدند. در طول قساوتهایی که در حق ارمنیان شد این دستهها بودند که بزرگترین جنایات را مرتکب شدند. » در محاکمات رهبران ترکان جوان در سال ۱۹۱۹ و در دادگاههای منطقهای یوزگات و ترابزون نیز اسناد و ادلهای مبنی بر نقش مستقیم یگانهای تشکیلات مخصوصه در قتلعامها به دست میدهند. برای نمونه در دادگاه یوزگات « خلیل رجایی » و « سحاب الدین » ، هر دو از افسران ارتش ، اقرار کردند که این قتلعامها به دست دستههای نظامی انجام میشد و خود آنها دستور داشتند که مداخله نکنن. در خلاصه نهایی محاکمه آمده است: « دستههای مستحفظِ ستونهای تبعیدیان ، متشکل از جنایتکاران و تبهکاران سابقه دار ، با کمک ژاندارمهای همکارشان ، ارمنیان بی دفاع را ظاهراً به قصد تبعید از شهرها بیرون میکردند. وقتی که به قدر کفایت از شهرها فاصله میگرفتند جای خود را به دستههای راهزن میدادند؛ که آنها نیز پس از غارت اموال اخراج شدگان ، آنها را میکشتند. » دستگیری و قتلعام مشاهیر ارمنی تاریخ رسمی آغاز نسلکشی ارمنیان را ۲۴ آوریل ۱۹۱۵ میدانند ، اما این تاریخ تا حد زیادی نمادین است. در بسیاری از ولایتهای امپراتوری این بازداشت از نوزده آوریل آغاز شده بود. توقیف افراد برجسته ارمنی در بسیاری شهرها آغاز شده بود این بازداشتها به شیوهای نظام مند در طول سه هفته از ۲۱ آوریل تا نوزده ماه مه ادامه یافت. بین ۲۳۵ تا ۲۷۰ نفر از متفکران ، نویسندگان ، رهبران ، و سیاستمداران ارمنی از جمله دانیل واروژان ، سیامانتو ، روبن سواک ، روپن زارتاریان ، و آرداشس هاروتیونیان در استانبول دستگیر و پس از انتقال به کشتارگاهها بطرز فجیعی به قتل رسیدند. همچنین در همان روز حدود ۵۰۰۰ نفر از ارمنیهای بی دفاع را در استانبول به کشتارگاه فرستادند که این سرآغاز قتلعام دسته جمعی مردم بی دفاع ارمنی بود به ویژه مردانی که بهعنوان سرباز در پشت جبهه به بیگاری کشیده شده بودند. ترکان عثمانی در ۲۷ ماه مه ۱۹۱۵ قانون تبعید ارمنیان به موصل و سوریه را منتشر کردند. مأموران دولت ، ساکنین شهرها و روستاهای ارمنینشین را مجبور به جا به جایی کرده و به دروغ به آنها گفته میشد که چون در منطقه جنگی قرار دارند میبایست برای حفظ جانشان به جاهای امنتری منتقل شوند. به آنها حتی فرصت نمیدادند که غذا و لوازم ضروری را با خود بردارند. آنان گروههای ارمنی را که بیشتر شان زنان ، کودکان و سالخوردگان بودند ، به طرف صحرای مرکزی سوریه در نزدیکی استان دیرالزور راندند که تعداد زیادی از کودکان ، پیرزنان و پیرمردان در مسیر راه در اثر گرما ، گرسنگی و تشنگی طاقت نیاورده و مردند. از سوی دیگر برای اجرای کامل کشتار ارمنیان مردان را از زن و بچه یشان جدا کرده ، به طرز فجیعی قصابی میکردند و زنان و دختران جوان را برای نیات جنسی با خود میبردند. آنهایی هم که از خود مقاومت نشان میدادند ، بطور وحشیانهای میکشتند. جنرال قنسول دولت ایران در استانبول شرح این واقعه را در ۱۸ جمادیالثانی ۱۳۳۳ به وزارت خارجه ایران چنین گزارش میکند: « از روز شنبه ۱۱ جمادیالثانی ۱۳۳۳ حکومت عثمانی بعضی از ارمنیهای اتباع عثمانی و اجنبی مقیمین اسلامبول را شب و روز علی الاتصال یک دفعه در اقامتگاه و تجارتخانه و در دکان هایشان دستگیر و در محبس توقیف نمود و به طور یقین هنوز کیفیت معلوم نشده که مقصود ضابطه حکومت محلی از توقیف ارمنیها چه بوده و تقصیر اشخاص موقوفین چیست؟ حکومت عثمانی اغلب این اشخاص را برای تأمین و استقرار آسایش از اسلامبول نفی و به سمت شهرهای آناتولی فرستاده است و اشخاصی که تا حال توقیف شده عده آنها تا هفتصد الی هزار نفر رسیده و در میان آنها از معتبران ارمنی از قبیل وزیر سابق پست و تلگراف و غیره هم میباشد. » جمعیت و آمار کشته شدگان و مهاجرت ارمنیان از ارمنستان غربی در تاریخ چهاردهم مارس ۱۹۱۹ میلادی مقامات استانبول پس از تحقیق تعداد قربانیان ارمنی را ۸۰۰٬۰۰۰ نفر اعلام کرد. این تحقیقات توسط کمیسیونی که مصطفی عارف دیمر ، وزیر داخله در دسامبر ۱۹۱۸ میلادی تأسیس کرده انجام شد. اعلامیه مزبور در ۱۸ مارس ۱۹۱۹ میلادی به دست وزیر داخله وقت جمال بِی تنظیم شد. به دنبال واکنش نمایندگان و دیگر دولتمردان رسوا شده جمال بی مجبور شد بیانیه خود را تعدیل کند او توضیح داد رقم هشتصد هزار نفر تعداد کل ارمنیان تبعیدی بوده و نه تعداد کشتگان ، او اذعان کرد هیچ اطلاعی از تعداد بازماندگان ندارد. با این همه رقم هشتصد هزار نفر کشته شده تا حدی قبول عام یافت. مصطفی کمال آتاترک و داماد فرید پاشا صدراعظم هر دو به دفعات از این رقم ذکر به میان آوردند. در سال ۱۹۲۸ میلادی ستاد کل ارتش کتابی دربارهٔ موضوع تلفات و خسارات جنگ جهانی اول منتشر کرد و رقم هشتصد هزار نفر در آن تکرار شد. یوسوف حیکمت بایور مورخ تُرک ، طی اظهار نظری گفته این رقم را باید صحیح دانست. در ۱۸۶۳ دولت عثمانی فرمانی صادر کرده بود که به موجب آن به ارامنه آزادیهایی در چهارچوب (خط همایون) میداد. زمامداران عثمانی بویژه در وجود ارمنیان تهدیدی نسبت به تمامیت ارضی کشور خود میدیدند ، و ارمنستان به نظرشان بلغارستان دومی میآمد که میبایست به موقع کلکش را بکنند. از ۱۸۷۸ به بعد تمام سیاست عثمانی بیشتر در اطراف این نقشه دور میزد که پایههای خودمختاری آتی ملت ارمنی را خراب کند ، و این کار را با تقلیل عمدی نفوس ارمنیان و تبدیل به یک اقلیت نژادی بسیار ناچیز انجام دهد. یکی از نخستین کارهای دولت عثمانی در اجرای آن نقشه دستکاری ارضی در شهرستانهای ارمنینشین بود. مرزهای تازه به نحوی تعیین شد که از اهمیت نسبی عنصر ارمنی میکاست. با جداکردن اراضی ارمنینشین به اجبار و با الحاق زمینهای تازهای به آنها که مسلمانان در آنها اکثریت داشتند دولت عثمانی موفق شد ساختار نژادی بسیاری از ولایات ارمنینشین را تغییر دهد. "این نکته را نیز باید خاطرنشان نمود که قتلعام اکثر ساکنان ارمنی مناطق الشکیرت و دغوبایزید در ۱۸۷۷–۱۸۷۸ قبلاً" بین ارمنستان روسیه و مناطق موش و وان که در آنها ساکنان ارمنی اکثریت زیادی داشتند ، یک نوار ارضی با اکثریت کُرد فاصله انداخته بود." ساموئل کوکس سفیر آمریکا در قسطنطنیه بین سالهای ۱۸۸۰ تا ۱۸۸۶ جمعیت ارمنیان در امپراتوری عثمانی را ۲٬۴۰۰٬۰۰۰ نفر ذکر کرده است. پروفسور جاستین مککارتی در کتاب (مسلمانان و اقلیتها) مهاجرین ارمنیان از ارمنستان غربی به کشورهای دیگر را ۸۱۰٬۸۸۰ نفر تخمین زده است. بر اساس سند وزارت امور خارجه آمریکا جمعیت کل ارمنیان جهان در سال ۱۹۲۲ را ۵٬۰۰۴٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است و در این آمار قید شده است که در طول کشتار ارمنیان از ۱۸۹۴م تا ۱۹۲۱م ، ۸۱۷٬۸۷۳ نفر مجبور به مهاجرت و فرار از ارمنستان غربی به کشورهای دیگر شدند. « جمعیت ارمنیان در قسطنطنیه و منطقه آناتولی ۲۸۱٬۰۰۰ نفر ، در اولین جمهوری ارمنستان ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر ، در گرجستان ۴۰۰٬۰۰۰ نفر ، در جمهوری آذربایجان ۳۴۰٬۰۰۰ نفر ، در روسیه و مناطق دیگر قفقاز ۲۵۵٬۰۰۰ نفر ، در ایران ۵۰٬۰۰۰ نفر ، در هند و آسیای شرق و استرالیا ۱۲٬۰۰۰ نفر ، در کشورهای عربی مانند سوریه ، مصر ، فلسطین ۱۳۲٬۰۰۰ نفر ، در اروپا ۲۰۶٬۰۰۰ نفر ، در قاره آمریکا ۱۲۸٬۰۰۰ نفر تخمین زده شده است. » کتاب رسمی تُرکی اثر (صلاح الدین بیگ) در نمایشگاه بینالمللی تاریخ ، در فرانسه ساکنان شرق امپراتوری عثمانی را در ۱۸۶۷م را این گونه نوشته است: « ۱٬۹۰۶٬۰۰۰ نفر در (وان ، ارزروم ، خارپرت و منطقه کردوئنه) زندگی میکردند که ۱٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر ارمنی ، ۶۰٬۰۰۰ نفر دیگر اقوام مسیحی ، ۵۴۶٬۰۰۰ نفر تُرک ، کُرد ، تُرکمن ، چرکس و غیره بودند. » ویتال کوینت ، جغرافیدان فرانسوی در کتاب (ترکیه آسیایی ، موقعیت جغرافیایی و آمار) ، به بررسی مناطق و تعداد جمعیت ساکنین تحت کنترل امپراتوری عثمانی پرداخت ولی به دلایل زیر موفق به تکمیل کردن تحقیق خود نشد. « ۱:محدودیتهای اعمال شده توسط مقامات ترکیه تحقیقات او ناتمام ماند. ۲:به دلیل عدم کنترل مقامات ترکیه برای استانهای دورتر ، برای تکمیل کردن تحقیقات خود غیرممکن بود. » کتاب ویتال کوینت ، منتقدانی هم داشته و منتقدان کتاب ویتال کوینت ، ادعا میکردند آمار تهیه شده توسط او آمار درستی نمیباشد. ویتال کوینت جمعیت ارمنیهای شرق آناتولی را در سال ۱۸۹۱–۹۲ را ۸۴۰٬۰۰۰ نفر و کل جمعیت ارمنیان را ۱٬۴۷۵٬۰۱۱ نفر برآورد کرده است. ویتال کوینت در تحقیقات مستقل خود ارمنیان شش ولایت را در سال ۱۹۱۴م ۱٬۴۷۵٬۰۰۰ نفر برآورد کرده است. پروفسور آلمانی هرمان وامبری ، جمعیت ارمنیان شش ولایت را در سال ۱۸۹۶ ، ۱٬۱۳۰٬۰۰۰ نفر برآورد کرده است. هنری لینچ ، محقق انگلیسی جمعیت ارمنیان شش ولایت را در سال ۱۹۰۱ ، ۱٬۳۲۵٬۰۰۰ نفر برآورد کرده است. هنری لینچ به مانند جغرافیدان فرانسوی ویتال کوینت تحت فشار شدید مقامات دولت عثمانی قرار داشت. دولت عثمانی سعی داشته است که با فریب دادن هنری لینچ مناطقی که ارمنیان و مسلمانان در کنار هم زندگی میکردند ارمنیان آن مناطق را هم به عنوان مسلمان شمارش قرار بگیرند. مارسل لیرت مورخ فرانسوی جمعیت ارمنیان آناتولی شرق را در سال ۱۹۱۲م این گونه سرشماری کرده است: « ارمنیها در ارزروم ۲۱۵٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۲۴۰٬۰۰۰ نفر ، ارمنیها در وان ۱۸۵٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۴۷٬۰۰۰ نفر ، ارمنیها در بیتلیس ۱۸۰٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۴۰٬۰۰۰ نفر ، ارمنیها در خارپرت ۱۶۸٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۱۰۲٬۰۰۰ نفر ، ارمنیها در دیاربکر ۱۰۵٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۴۵٬۰۰۰ نفر ، ارمنیها در سیواس ۱۶۵٬۰۰۰ نفر در مقابل تُرکها ۱۹۲٬۰۰۰ نفر میباشند در مجموع ارمنیان در شش ولایت ۱٬۰۱۸٬۰۰۰ نفر و تُرکها ۶۶۶٬۰۰۰ نفر برآورد شدهاند. در این آمار قزلباش ۱۴۰٬۰۰۰ نفر ، کُردها ۴۲۴٬۰۰۰ نفر ، مردم زازا ۷۷٬۰۰۰ نفر ، یزیدیان ۳۷٬۰۰۰ نفر برآورد شدهاند. » (شهرهای ارمنینشین آدانا (جمعیت ارمنیان در سال ۱۹۱۵ میلادی ۲۰٬۰۰۰ نفر بوده است) ، ترابزون (جمعیت ارمنی شهر در سال ۱۹۱۵ میلادی ۶۵٬۰۰۰ نفر بوده است) ، و شهرهای دیگر ارمنی در این آمار لحاظ نشده است) سرشماری جمعیت ارمنستان غربی بر اساس دادههای آرنولد جی. توینبی در سال ۱۹۱۲م. آمار کشته شدگان ارائه شده توسط کشیش یوهان لپسیوس مبلغ مذهبی آلمانی: کیلیکیه و سوریه شمالی کل جمعیت ۲۴۲٬۹۵۰ نفر. تعداد کشتهها و تبعیدیها ۲۳۸٬۹۵۰ نفر آناتولی شرقی (شش ولایت ارمنی ترکیه) ، کل جمعیت ۱٬۰۵۸٬۰۰۰ نفر ، کشتهها ۸۱۷٬۶۰۰ نفر آناتولی غربی (بورسا ، ازمیر ، آنکارا ، قونیه) ، کل جمعیت ارمنی ۳۳۷٬۰۰۰ نفر ، کشتهها ۳۰۹٬۸۰۰ نفر بخش اروپایی ترکیه (استانبول ، ادرنه) ، کل جمعیت ارمنی ۱۹۴٬۰۰۰ نفر ، کشتهها ۳۰٬۰۰۰ نفر سوریه ، فلسطین ، بغداد. تعداد کشته شدگان:۱۳٬۵۰۰ نفر « کل ارمنیان کشته شده فقط در سال۱۹۱۵. ۱٬۳۹۶٬۳۵۰ نفر » ارمنیهای پنهان یا کریپتو ارمنیهای پنهان (به ارمنی ծպտեալ հայեր - به انگلیسی Hidden Armenians) ، یا ارمنیهای کریپتو (به انگلیسی crypto-Armenians) ، به گروهی گفته میشود که در طی نسلکشی؛ کودکان یتیم ، دختر و پسر جوان ارمنی دزدیده ، یا از سوی خانوادههای مسلمان محلی به فرزند خواندگی پذیرفته شدند که نام آنها را تغییر داده و به اجبار قومیت تُرکی و یا کُردی را پذیرفتند و مسلمان شدند و به بقای خود ادامه دادند. امروزه تعداد نامعلومی از افراد با اصلیت ارمنی در ترکیه وجود دارند که یا از تبار خود آگاه نبوده یا از ترس ارمنی بودن هویت خود را پنهان کردند.
کودتای ۲۸ مرداد... parseed.ir 19/08/1953 تاریخ کودتای ۲۸ مرداد (به تعبیر حکومت پهلوی: رستاخیز ۲۸ مرداد) کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکز...ادامه مطلب»
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم ... 1host2u.com 25/08/1941 تاریخ پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگی...ادامه مطلب»
تاسیس حزب توده ایران... fa.wikipedia.org 02/10/1941 تاریخ بلافاصله پس از تبعید رضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی، عدهای از اعضای جوانتر «۵۳ نفر» مارکسیست مشهور، از جمله ایرج اسکندری، بزرگ علوی، عبدالحسین ...ادامه مطلب»