میرزا محمدتقیخان فراهانی (زادهٔ ۱۱۸۵ خورشیدی در هزاوه ، اراک – درگذشتهٔ ۲۰ دی ۱۲۳۰ خورشیدی در باغ فینکاشان) مشهور به امیرکبیر ، اولین صدراعظم ایران در زمان ناصرالدینشاه قاجار طی ۲۸ مهر ۱۲۲۷ خورشیدی تا ۲۲ آبان ۱۲۳۰ خورشیدی بود. چاکر آستان ملائک پاسبان ، فدوی خاص دولت ابد مدت ، حاج علی خان پیشخدمت خاصه ، فراشباشی دربارسپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته ، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد. صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را میآورد. عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت. شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. حاج علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامهای را از وی بگیرد. علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مأمورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مأمور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت. سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگهای دست و پاهایش را گشودند و پس از مدتی خونریزی علی خان فراش به میر غضب اشارهای کرد. میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند. سال مرگ او ، ۱۲۶۸ ، را به حساب ابجد در یک گفتگو بیان کردهاند. اولی میپرسد: « کو امیر نظام » و دومی جواب میدهد « مردی بزرگ تمام شد » دفن کالبد امیر را ابتدا در همان کاشان دفن کردند. به روایت میرزا محمد جعفر خان حقایق نگار خورموجی در کتاب مشهور حقایقالخبار ناصری روز بعد از قتل جسدش را در گورستان « پشت مشهد » کاشان به خاک سپردند. چند ماه بعد ، به اصرار همسرش عزتالدوله کالبدش را به کربلا منتقل کردند و در اتاقی که در آن به سوی صحن امام حسین باز میشد به خاک سپردند. بر دیوار آرامگاه وی در کاشان این ابیات نوشته شدهاند: نادانی شه گرفت دامان امیر تا نیشتر آمد به رگ جان امیر بربست سعادت را بروی ما در بگشود چو جوی خون ز شریان امیر واکنشها روزنامه وقایع اتفاقیه سه روز پس از قتل امیرکبیر نوشت: « میرزا تقی خان احوال خوشی ندارد و صورت و پاهایش ورم کردهاست » . دو روز بعد در خبری کوچک نوشته شد: « میرزا تقی خان که سابقاً امیرنظام و شخص اول این دولت بود شب سهشنبه در کاشان وفات یافت. » روسیه و انگلستان به شدت به قتل امیرکبیر اعتراض کردند. وزیر خارجه انگلستان نامه شدیداللحنی نوشت و حتی برای اطمینان از انعکاس درست آن ، ترجمهاش را در لندن انجام داد. در این نامه آمدهاست: دولت انگلیس تفاصیل این امر شنیع و وحشی منشانه را شنید… هرگاه پس از این قتل بیرحمانه مرحوم امیر ، گناهان دیگر از این قبیل صدور یابد بر دولت انگلیس لازم خواهد بود که به دقت بپرسند آیا شایسته فخر تاج انگلیس و لابق حقوق مملکت آدمی منش انگلستان است که وزیر مختار آن مقیم مملکتی باشد که در آنجا مشاهده کند ارتکاب اموری را که آن قدر مصادم انسانیت باشد. وزارت خارجه روسیه نیز نامه اعتراضی را تسلیم مصلحتگزار ایران در سنپترزبورگ نمود که نوری را وادار به پاسخ نمود. تزار روسیه همچنین در دیدار سفیربریتانیا مراتب « خشم و وحشت » خود را از « قتل وزیر فقید شاه » ابراز داشت و سخن موهنی نیز به زبان آورد: ایرانیها چنان مردمیاند که نه قانون دارند و نه ایمان. موضوع قتل امیرکبیر همچنین در مطبوعات این کشورها بهطور گسترده مطرح شد. امیرکبیر همسر عزتالدوله ، خواهر ناصرالدینشاه قاجار بود و سبب ازدواج دخترش تاجالملوک با مظفرالدینشاه قاجار ، پنجمین پادشاه از دودمان قاجار ، پدربزرگ ششمین پادشاه قاجار ، محمدعلیشاه ، نیز بهشمار میرود. اصلاحات امیرکبیر اندکی پس از رسیدن وی به صدارت آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او دنبال شد. مدت صدارت امیرکبیر ۳۹ ماه (سه سال و سه ماه) بود. او بنیانگذار دارالفنون بود که برای آموزش دانش و فنّاوریهای نو به فرمان او در تهران پایهگذاری شد. همچنین ، انتشار روزنامهٔ وقایع اتفاقیه از جمله کارهای وی بهشمار میآید. سردار عزیز خان مکری داماد امیرکبیر و رهبر قشون ناصرالدینشاه بود. امیرکبیر پس از اینکه با دسیسهٔ اطرافیان شاه از جایگاه خود برکنار و به کاشان تبعید شد ، در حمام فین به دستور ناصرالدینشاه به قتل رسید. پیکر وی در شهر کربلا به خاک سپرده شدهاست.