جدا شدن بحرین از ایران پس از گذشت سالها اشغالگری آلخلیفه و بریتانیا ، در روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ در زمان حکومتمحمدرضا شاهپهلوی و با چشمپوشی وی از حاکمیت ایران بر منطقه بحرین صورت پذیرفت. در ۲۵ آذر همان سال ، با پذیرش عضویتِ بحرین در سازمان ملل متحد ، این کشور به عنوان یکصد و بیست و نهمین عضو سازمان ملل متحد به رسمیت شناختهشد. جزیرهٔ بحرین که از دیرباز جزو ایران بوده ، از حدود سال ۱۱۶۰ به اشغال آلخلیفه درآمد و در سال ۱۲۷۰ در زمان قاجار تحت سلطهٔ بریتانیا قرار گرفت ، اگرچه در طول این سالها بحرین در عمل از حاکمیت ایران خارج شدهبود ، اما ایران هیچگاه حاضر نشد اشغال بحرین را به رسمیت بشناسد. اما در فروردین ۱۳۴۹ با توافق دولت ایران و بریتانیا ، نظرسنجی استقلال بحرین به جای همهپرسی زیر نظر نمایندهٔ دبیرکل سازمان ملل متحد در بحرین برگزار شد. گزارش نماینده که در آن ادعا شد قریب به اتفاق مردم بحرین خواستار استقلالند به تصویب شورای امنیت رسید و ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بحرین در بیانیهای رسمی استقلال خود را اعلام کرد. نمایندهٔ دبیرکل که از ایران و انگلیس اختیار تمام گرفت از برخی قشرهای بحرین نظرخواهی کرده بود که خواهان کدامیکند: پیوستن به ایران ، تحت حمایت بریتانیا بودن ، استقلال. تا پیش از کودتای ۱۲۹۹ ایران یازده بار در صدد بازگرداندن بحرین برآمد که به دلیل مخالفت دولت انگلیس ناکام ماند. از آن پس نیز تا سال ۱۳۴۶ هرگز از ادعای حق حاکمیت خود بر بحرین چشم نپوشید. همزمان که بریتانیا اقدامهای متفاوتی برای افزایش نفوذ خود در جزیره میکرد ، ایران با اعتراضهای رسمی و غیررسمی و گاه با اقدامهای عملی و نامهنگاری پاسخ میگفت. ایران حتی به سازمانهای بینالمللی نیز شکایت کرد که بر اثر اشغال ایران در جنگ جهانی دوم به جایی نرسید. همزمان حکومت آلخلیفه با وارد کردن عربهای سنی به بحرین میکوشید تا ترکیب جمعیتی را تغییر دهد. در زمان محمدرضا شاه دو بار ماجرای بحرین جدی شد: یک بار سر ملی شدن صنعت نفت ، یک بار هم در سال ۱۳۳۶ که به تصویب مجلس شورای ملی بحرین استان چهاردهم اعلام شد و در مجلس کرسی خالی برایش در نظر گرفتند ، تا حدی در سال ۱۳۴۰ نقشهای برای آزادسازی شبهنظامی بحرین در ردههای پایینتر حکومتی مطرح بود که هرگز اجرا نگشت. پس از زمستان ۱۳۴۶ که بریتانیا اعلام کرد تصمیم دارد تا سال ۱۳۵۰ از شرق سوئز نیروهایش را خارج کند در صدد برآمد که با تشکیل کشور امارات متصالحه که بحرین هم جزو آن بود جلو بازگشتنش به ایران را بگیرد. در نهایت انگلیسیها با مذاکرههای پشتپرده با شاه موفق شدند او را عقب بنشانند و در ۱۳۴۷ ناگهان نخستین بار در تاریخ کشور شاه اعلام کرد که حاضر است از حاکمیت بحرین چشمپوشی کند. سرانجام با هماهنگی ایران و انگلیس کار به دبیرکل سازمان ملل واگذار شد و نمایندهٔ سیاسی وی به جای همهپرسی تنها با نظرسنجی سهگزینهای از چند قشر مردم بحرین در گزارش خود ادعا کرد که تقریباً همهٔ مردم بحرین خواهان استقلال از کشور ایران و تحتالحمایگی انگلیسند. برخی تاریخنگاران این نظرسنجی را محدود به قشرهای نزدیک به حکومت بحرین و بریتانیا خواندهاند. این گزارش باعث شد تا حزب پانایرانیست دولت را استیضاح کند. فردای استیضاح ، شورای امنیت برپایهٔ گزارش سازمان ملل قطعنامهٔ ۲۷۸ را در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ برابر ۱۱ مهٔ ۱۹۷۰ میلادی تصویب کرد. چندی بعد مجلس شورای ملی با ۱۸۷ رای موافق در برابر تنها چهار رای مخالف به دولت رای داد و با تصویب آن در مجلس سنا همهچیز به پایان رسید. حاکمان ایران و بحرین برخی مخالفان را در داخل سرکوب کردند. بحرین ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ رسماً اعلام استقلال کرد و ساعتی بعد ایران نخستین کشوری بود که این استقلال را پذیرفت. انگلیس در ازای بحرین سه جزیرهٔ ایرانیتنب بزرگ و کوچک و ابوموسی را که اشغال نظامی کرده بود ، تخلیه و با ورود نمادین نیروهای ایران ، به ایران بازگرداند. البته از آن هنگام تاکنون هنوز امارات با ایران بر سر حاکمیت این سه جزیره مناقشه دارد. پیشینهٔ بحرین در ایران به گواه سندهای تاریخی جزیرهٔ بحرین از دیرباز و پیش از اسلام جزو خاک ایران بهشمار میرفتهاست. همچنین در حملهٔ عمر بن خطاب به پارس ، این جزیره از جمله منطقههایی بود که در اوایل از پارس تصرف شد. استعمارگران پرتغالی پس ار ورود به خلیج فارس ، در این جزیره قلعهای ایجاد کردند ولی بنیجبر که ملوکهرمز ایشان را به سرپرستی بحرین گماشتهبودند سر از پیروی آنان برداشتند تا بعد که ملوک هرمز بدانجا لشکرکشی کردند. از ۹۲۸ تا ۱۰۱۰ هجری قمری که حکومت بحرین در اختیار خاندان فالی از شیعیان فارس بود ، پرتغال و عثمانی کوشیدند تا نفوذ خود را در آن افزایش دهند. از ۱۰۱۰ تا ۱۱۳۶ ه.ق بحرین را صفویان اداره میکردند تا اینکه پس از سقوط اصفهان تا آمدن نادرشاه حکومت به دست عربان محلی افتاد. در سال ۱۱۴۸ ه.ق بحرین به سلطهٔ افشاریان درآمد. در ۱۱۶۰ یا ۶۱ شیخ احمد بن خلیفه از قبیلهٔ بنیعتبه که از نجد در مرکز عربستان به کویت مهاجرت کردهبود ، به بحرین حمله کرد و با شکست سربازان ایرانی بر آن حاکم شد. از آن پس با حمایت همهجانبهٔ سیاسی و استعماری انگلیس ، بحرین زیر سلطهٔ آلخلیفه درآمد. بحرین هیچگاه زیر سلطه هیچ دولت منطقهای به غیر از ایران نبود ، بجز دورهٔ کوتاهی که استعمار پرتغال مدعی بحرین بود. مردم آنجا و حکام محلی همواره خود را تابع فارس مینامیدند و در دعاوی نیز به حکام فارس تظلم و دادخواهی میکردند. طبق قرارداد مجمل و مفصل انگلستان حاکمیت ایران بر تمام خلیج فارس را به رسمیت شناخت. دولت عثمانی که رقیب ایران بود نیز تنها بر مکه و مدینه تسلط داشت و همواره شمال عربستان را جزو مملکت فارس به رسمیت میشناخت؛ نقشهٔ رسمی دولت عثمانی گواه این موضوع است. البته از سال ۱۸۲۰میلادی و قدرتگیری استعمار انگلیس در منطقه اوضاع تغییر کرد. اشغال و استعمار بحرین به دست بریتانیا امپراتوری استعماری بریتانیا که به شاه عباسصفوی برای بیرون کردن پرتغالیان کمک کردهبود ، از سال ۱۲۳۶ ه.ق به بهانهٔ مبارزه با دزدان دریایی و تحریم بردهفروشی پایهٔ حضور مستقل خود در خلیج فارس را استوار کرد. به سال ۱۲۶۴ بریتانیا از شیخ محمد بن خلیفه آل خلیفه اجازه گرفت که همهٔ کشتیها و مردم بحرین را وارسی کند. شیخ محمد برای نجات از انگلیس با والی فارس و پادشاه ایران نامهنگاری کرد و ضمن تمکین از حاکمیت ایران از ایران یاری خواست. بریتانیا هم بحرین را تصرف کرد و او را برکنار کرده برادرش شیخ عیسی بن علی آل خلیفه را روی کار آورد. شیخ عیسی با بریتانیا دو عهدنامه امضاء کرد که بی اجازهٔ بریتانیا با دولتی دیگر (ایران و عثمانی) رابطه پیدا نکند و تنها دولت بریتانیا در بحرین نماینده داشتهباشد. اینگونه شد که بحرین عملاً تحتالحمایه انگلیس گشت. به گفته میرزا علی کازرونی ، نماینده بوشهر در دوره چهارم مجلس شورای ملی در حدود سال ۱۲۹۶ هجری قمری (۱۲۵۸ خورشیدی) دولت عثمانی ادعای حاکمیت بر بحرین میکند و برای حل این مناقشه ، مجمعی برای حکمیت در برلن با حضور نمایندگانی از دولتهای فرانسه و انگلیس تشکیل میشود و این مجمع رأی میدهد که جزیره بحرین متعلق به ایران است اما دولت انگلیس اظهار میکند که تا وقتی دولت ایران حتی چهار ناو جنگی در خلیج فارس ندارد ، حفاظت از بحرین را عهدهدار میشود. تا کودتای ۱۲۹۹ ایران ۱۱ بار درصدد بازگرداندن حاکمیت خود بر جزایر بحرین برآمد و هربار با مخالفت بریتانیا شکست خورد. در شهریور ۱۳۰۱ ایران بهای تمبر برای مرسولههای پستی به بحرین را برابر سراسر کشور معین کرد. اسفند آن سال برخی از سرشناسان بحرینی در نامهای از وزارت پست و تلگراف ایران درخواستند که خودْ دفتر پستی بحرین را به عنوان جزیرهای ایرانی اداره کند. در آن سال حزب نجات بحرین برای « استخلاص بحرین از عناصر اجنبی و الحاق آن به کشور اصلی » به رهبری شیخ عبدالوهاب زیانی روحانی شیعهٔ بحرینی تشکیل شد. همزمان ۲۹ اسفند گروهی مشترک از نمایندگان وزارت خارجه و وزارت فواید عامه تشکیل شد تا حاکمیت ایران بر جزیره را بازگرداند. در ۲۵ فروردین ۱۳۰۲ (چهاردهم آوریل ۱۹۲۳) جمعی از نمایندگان مجلس شورای ملی طرحی پیشنهاد دادند که مردم جزیره بحرین یک نماینده برای مجلس انتخاب کنند و به تهران بفرستند. مبتکران این طرح شیخ علی صدرالاسلام نماینده زنجان ، ابوالقاسم فیوضات و حاج محسن معتمدالتجار نمایندگان تبریز و سید یعقوب انوار نماینده شیراز بودند. در همان سال انگلیس در بحرین نمایندگی دایم (فرمانده سرزمینی) راه انداخت. باز هم در همین سال ۱۳۰۲ سر پرسی لورنسفیر بریتانیا در ایران تلاش میکرد تا دکتر محمد مصدقوزیر خارجهٔ وقت را متقاعد کند که ایران از ادعای خود دربارهٔ بحرین دست بردارد. مصدق در پاسخ گفتهبود: « با توجه به احساسات ملی موجود در باب این بخش باستانی از قلمرو ایران (جزایر بحرین که همیشه جزو استان فارس ، شیعه مذهب و ایرانیالاصل بودهاست) هیچ دولت ایرانیای نمیتواند بدون یک دلیل مشخص دست از ادعای حاکمیت بر بحرین شسته یا در مورد آن کوتاه بیاید » . ازجمله شواهدی تاریخی که دولت ایران برای تأیید مالکیت خود بر بحرین ارائه کرد مدارکی بود دربارهٔ اینکه بریتانیا نیز حاکمیت ایران بر بحرین را به رسمیت شناختهبودهاست. نخستین سند ، قرارداد کاپیتان ویلیام بروس با حسینعلی میرزا فرمانفرما والی فارس بود که در ۱۲ ذیحجه ۱۲۳۶ (شهریور ۱۲۰۰) منعقد شدهبود. در قرارداد اذعان شده بود که جزیرهٔ بحرین همیشه متعلق به دولت ایران و جزو ایالت فارس بودهاست. اما در پاسخ بریتانیا آمدهبود که علت اصلی احضار کاپیتان بروس و عدم شناسایی رسمی قرارداد تأیید حاکمیت شاه ایران بر بحرین ثبت شدهبود. در سال ۱۳۰۳ در مطبوعات و صحن مجلس شورای ملی پیشنهاد شد که برای نمایندگی مردم بحرین در مجلس فکری اساسی شود. به سال ۱۳۰۶ انگلیس با عربستان سعودی دربارهٔ بحرین و قطر و امارات متصالحه قراردادی امضاء کرد. ایران از تجاوز به تمامیت سرزمینی خود ، از این قرارداد به جامعهٔ ملل شکایت کرد. همچنین در نامهای به سر رابرت کلاویو وزیر خارجهٔ بریتانیا در اول آذر نوشت: « مالکیت ایران بر بحرین محرز… است و… تا درجهای که مربوط به بحرین است ، بر خلاف تمامیت ارضی ایران و با مناسبات حسنهای که همیشه بین دو دولت همجوار موجود بودهاست ، منافات دارد. علیهذا دولت ایران به این قسمت از معاهدهٔ مذکور جداً اعتراض و انتظار دارد که اولیای دولت انگلیس به زودی اقدامهای لازم را در رفع آن اتخاذ فرمایند » . شکایتنامهٔ ایران را در دوم آذر نخستوزیر مخبرالسطنه هدایت به دبیرخانهٔ جامعهٔ ملل واگذار کرد و « برای حفظ حقوق مسلّم ایران نسبت به جزایر بحرین » رونوشت اعتراضنامهٔ به انگلیس را نیز فرستاد. دادخواهی ایران در مهٔ ۱۹۲۸ میلادی در صفحهٔ ۶۰۵ روزنامهٔ جامعهٔ ملل چاپ شد. با انکار حاکمیت ایران از سوی انگلیس دوباره در یازدهم مرداد ۱۳۰۷ به شارژ دافر آن کشور در تهران یادداشتی فرستاد که هرگز دولتی مستقل به نام بحرین نبوده و ایران هم هیچگاه از حقوق خود بر بحرین صرفنظر نکردهاست پس قراردادهای بریتانیا با شیوخ محلی نمیتواند مانع تداوم حاکمیت ایران بر بحرین شمرده شود. در اوائل سال ۱۳۰۹ دولت ایران پس از آنکه اطلاع پیدا کرد که چندی قبل ، کنسرسیومی انگلیسی امتیاز استخراج منابع نفت بحرین را گرفته و اقدام به عملیات استخراج نفت کرده ، به دولت انگلستان اعتراض کرد که اقدام آن کنسرسیوم « ناقض حقوق حاکمیت و سلطنت ایران » است و دولت ایران « امتیاز ادعائی را از درجه اعتبار ساقط دانسته و کلیه حقوق خود را در مطالبه و استرداد منافع متصوره و جبران خسارات وارده محفوظ میدارد » . رونوشتی از این اعتراض به اطلاع کلیه دولتهای عضو جامعه ملل نیز رسانده شد. در سال ۱۳۱۰ انگلیس با واداشتن شیخ بحرین به امضای قراردادی تازه تسلط خود بر جزیره را افزود. دولت ایران نامهای سرگشاده به امضای عبدالحسین تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه به رابرت کلاویو نوشت: « اصل احترام به حقوق و منافع مشروع تمامِ دُوَل در حقوق بینالملل عمومی… اقتضاء دارد که دولت بریتانیا به ایران حق بدهد که سرزمینهایی را که مالکیت ایرانی آنها شناخته شدهاست ، رسماً مطالبه کند » . در سال ۱۳۱۲ شرکت آمریکایی استاندارد اویل نیز در امتیاز کنسرسیوم انگلیسی شریک شد و به حفاری و استخراج نفت در بحرین پرداخت. این بار ، وزارت امورخارجه ایران در اول خرداد ۱۳۱۳ یادداشت اعتراضی به سفارت آمریکا در تهران فرستاد و خاطر نشان کرد که « هر گونه امتیازی که در جزایر بحرین به شرکت استاندارد اویل یا هر شرکت دیگری از طرف ایران داده نشده باشد ، از درجه اعتبار ساقط و دولت ایران قویاً و جداً به آن معترض میباشد » . در این یادداشت از سفارت آمریکا خواسته شد اعتراض دولت ایران به اطلاع دولت آمریکا رسانده و از آن دولت خواسته شود که این اعتراض را به شرکت استاندارد اویل ابلاغ کند. این اعتراض به اطلاع جامعه ملل نیز رسانده شد. در سال ۱۳۱۴ بریتانیا پایگاهی برای نیروی دریایی خویش در بحرین درست کرد و با آغاز جنگ جهانی دوم فرصت مذاکرهٔ دیپلماتیک از ایران گرفته شد. چون بحرین مستعمرهٔ بریتانیا بهشمار میرفت جنگندههای آلمان و ایتالیا از متحدین تأسیسات بحرین را بمبباران کردند. به علت ضعف جامعهٔ ملل و اشغال ایران به دست متفقین در شهریور ۱۳۲۰ شکایتهای ایران به جایی نرسید. پس از پایان جنگ جهانی دوم و خروج نیروهای انگلیسی از ایران ، صداهای بازگرداندن حاکمیت بحرین به ایران بار دیگر میان مردم و مطبوعات و در مجلس برخاست. در این میان بیش از همه عباس اسکندری نماینده همدان فعال بود. اسکندری و ۲۴ نماینده دیگر در ۲۶ فروردین ۱۳۲۷ ماده واحدهای با یک فوریت در دستور کار مجلس شورای ملی گذاشتند که دولت را موظف به بسط حاکمیت خود در بحرین و تکمیل سازمان اداری این جزیره میکرد. امضاکنندگان ، طرح خود را مستند به « شکایات متواتری که از طرف اهالی بحرین برای عدم توجه کامل اولیای دولت مرکزی نسبت به مجمع الجزایر مزبور واصل گردیده و لزوم فوری استقرار پاسگاهها و تهیه موجبات رفاه اهالی و بسط امنیت در آن سامان » اعلام کرده بودند. از حدود ۱۳۴۰ با افزایش فعالیتهای انقلابی عربان کرانهٔ خلیج فارس در سالهای ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ حاکمان ایران به هراس افتادند ، حضور نظامی بریتانیا در منطقه و بندر عدن تا حدی این ترس را میکاست. پیرو جنگهای داخلی یمن ، در سال ۱۳۴۵ بریتانیا پایگاه نظامیاش را از عدن به بحرین آورد و قدرتش را در بحرین افزود. در پی آن جمهوری دموکراتیک خلق یمن (یمن جنوبی) که کشوری سوسیالیست افراطی بود تشکیل شد. یمن جنوبی حامی جنبشهای انقلابی چپگرای منطقه شد و با ایران و کشورهای میانهرو عرب مقابله و مخالفت کرد. بدین ترتیب با آمدن نیروهای انگلیس به بحرین آنجا پایگاه مهم انگلستان در شرق سوئز و خلیج فارس مطرح شد. هنگامی که زمستان ۱۳۴۶ انگلیس اعلام کرد تا پایان سال ۱۳۵۰ (۱۹۷۱ میلادی) نیروهای خود را از شرق سوئز بیرون خواهد برد ، دولت ایران از این تصمیم استقبال و اعلام کرد که از حق حاکمیت خویش بر بحرین منصرف نشدهاست. بریتانیا پیشنهاد داد که کشوری فدرال به نام امارات عربی با نه شیخنشین از جمله بحرین پس از خروج انگلیسیها تشکیل شود. ایران این کار را توطئهٔ جدید استعمار خواند و با آن مخالفت کرد. ولی از آنسو شیخ بحرین با ابراز ناخشنودی از خروج نیروهای بریتانیا ، ادعای مالکیت ایران را مشکلی امنیتی برای آیندهٔ مجمعالجزایر دانست بنابراین حل مشکل را پیوستن به این حکومت فدرال دانست. اردشیر زاهدی وزیر خارجهٔ وقت در هفدهم تیر ۱۳۴۷ در بیانیهای شدیداللحن اعلام کرد: « ایجاد چیزی به نام فدراسیون امارات خلیج فارس با شرکت جزایر بحرین از دیدگاه ایران مطلقاً قابل قبول نیست » . مذاکرههای آشکار و پنهان ایران و بریتانیا و عربستان سعودی و آمریکا باعث شد ایران تا حدی از حق حاکمیت بحرین کوتاه آید و عقبنشینی سیاسی کند. در حالی که از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۴۶ هرگز از اعلام رسمی حاکمیت خود بر بحرین کوتاه نیامدهبود. فرایند جدایی از ایران روزشمار روزشمار جدا کردن بحرین از ایران و پسگیری سه جزیره ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۶: شاه ایران در مصاحبهای گفت که ایران حضور جمال عبدالناصر را در خلیج فارس تحمل نمیکند. ۱۸ تیر ۱۳۴۷: ایران به شرکت بحرین در فدراسیون پیشنهادی امارات عربی خلیج فارس ، اعتراض کرد. ۲ آبان ۱۳۴۷: ایران و عربستان قراردادی امضاء کردند دربارهٔ اختلافهای خود بر سر جزیرههای آبی ۲۳ شهریور ۱۳۴۸: شاه ایران در مصاحبهای اعلام کرد که ایران از حاکمیت خود بر بحرین صرفنظر میکند ۱۸ اسفند ۱۳۴۸: شاه ایران از سازمان ملل درخواست کرد که بین بحرین و ایران میانجیگری کند و تصریح کرد که هر نظری که دبیرکل سازمان ملل ابراز کند ، خواهد پذیرفت ۹ فروردین ۱۳۴۹: تحویل گزارش اردشیرزاهدیوزیر امور خارجه دربارهٔ بحرین و مراجعه به سازمان ملل متحد به مجلس شورای ملی ۱۰ فروردین ۱۳۴۹: هیئتی از طرف سازمان ملل برای نظرخواهی از مردم بحرین وارد منامه شد. ۲۱ فروردین ۱۳۴۹: نمایندگان سازمان ملل گزارش خود را دایر به استقلال بحرین به دبیرکل ارائه دادند. ۱ اردیبهشت ۱۳۴۹: استیضاح دولت توسط گروه پانایرانیست در مجلس شورای ملی ۲۲ اردیبهشت ۱۳۴۹: شورای امنیت استقلال بحرین را تصویب کرد. ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹: گزارش دولت ایران توسط امیرعباس هویدا نخستوزیر و دکتر عباسعلی خلعتبری قائممقام وزارت امور خارجه از نتیجهٔ مراجعهٔ ایران به سازمان ملل برای حل مسئلهٔ بحرین به مجلس شورای ملی با ۱۸۷ رأی موافق و ۴ رأی مخالف از ۱۹۱ نمایندهٔ حاضر تصویب شد. ۲۸ اردیبهشت ۱۳۴۹: تصویب گزارش در مجلس سنا با همهٔ رایها (۶۰ رای) ۲۴ خرداد ۱۳۴۹: شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه رئیس شورای دولتی بحرین وارد تهران شد. ۸ تیر ۱۳۴۹: روادید ورود اتباع بحرینی به ایران لغو شد. ۵ آذر ۱۳۴۹: ارتش انگلیس خلیج فارس را تخلیه کرد. ۲۸ آذر ۱۳۴۹: حاکم بحرین وارد تهران شد. ۳ دی ۱۳۴۹: امضای قرارداد اولیهٔ تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین. ۶ تیر ۱۳۵۰: هویدا اعلام کرد که اگر مسئلهٔ جزیرههای ایرانی خلیجفارس با مسالمت حل نشود ، آنها را با قدرت نظامی پس خواهیم گرفت. ۲۳ مرداد ۱۳۵۰: اعلام استقلال بحرین از سوی شیخ بحرین و تبریک گفتن آن از سوی شاه ایران به فاصلهٔ چند ساعت. ۳۱ شهریور ۱۳۵۰: پذیرفته شدن بحرین به عضویت سازمان ملل متحد. ۹ آذر ۱۳۵۰: ارتش ایران ، حاکمیت کشور را بر جزیرههای ایرانی دهانهٔ خلیجفارس در رزمایشی که منجر به گرفتن ابوموسی از شارجه و تنبها از رأسالخیمه شد ، تثبیت کرد. پس از پیادهشدن سربازان ایرانی در این جزیرهها ، ساکنان تنب بزرگ به دلخواه خود از آن جزیره خارج شدند و فقط هفت نفر هندی در آنجا باقی ماندند. شیخ شارجه دربارهٔ ابوموسی با ایران توافق کرد. ۱۹ آذر ۱۳۵۰: شورای امنیت برای رسیدگی به شکایت پنج کشور عربی (عراق ، کویت ، لیبی ، الجزایر ، یمن جنوبی) از ایران دربارهٔ اشغال جزیرههای ایرانی تشکیل جلسه داد. ۵ فروردین ۱۳۵۱: انگلستان برای کشف و تولید نفت در دریای شمال با ایران قرارداد شراکت ۵۱–۴۹ درصد بست. ۸ آذر ۱۳۵۴: هویدا برای پارهای مذاکرات مهم به بحرین رفت. ۱۵ آذر ۱۳۵۴: شیخ زاید رئیس امارات متحده به تهران آمد. آغاز جداییخواهی در بحرین جداییخواهی جزیرهٔ بحرین از زمانی آغاز شد که این جزیره در سال ۱۸۹۲ میلادی (۱۲۷۰–۷۱) تحت سلطهٔ کامل بریتانیا درآمد. پیش از این نیز بریتانیا در صدد بود تا با قراردادهای گوناگون بحرین را زیر چتر حاکمیت خود درآورد. در سال ۱۸۹۵ میلادی (۱۲۷۳–۷۴) مردم بر ضد عیسی بن علی آل خلیفه نخستین حاکم آلخلیفه نخستین قیام مردم را شکل دادند که با دخالت سرهنگ آرنولد ویلسون نمایندهٔ انگلیس در خلیج فارس سرکوب شد و ناراضیان به زباره در شمال قطر تبعید شدند. این اقدام و پیامدهایش موجب بیش از یک سده کشمکش میان بحرین و قطر شد. سالهای بعد بهویژه در پی انقراضدودمان قاجار و طرح ادعاهای ارضی رضاشاه مردم بحرین به ایران تمایل یافتند. این باعث شد تا انگلیس در ۱۹۲۳ میلادی (۱۳۰۲–۰۳) عیسی بن علی را برکنار کرده چارلز بلگریو را در سال ۱۹۲۶ میلادی (۱۳۰۵–۰۶) مشاور امیر بحرین کنند. اقدامهای این فرد -که در بحرین نفوذ بسیاری داشت- باعث نفرت عمومی شد و با نخستین اعتراض مردمی از بحرین خارج شد. کمی پس از برکناری عیسی بن علی انگلیس پایگاه نظامی خود را از بندر باسعیدو در قشم به بحرین آورد و نمایندگی سیاسی خود در خلیج فارس را از بوشهر به همینجا منتقل نمود. همان هنگام حاکمان بحرین برای تغییر بافت جمعیتی آنجا به عربِ سنی از کشورهای عرب خواستند که نیروهای سنیمذهب خویش را به بحرین بفرستند. این اقدام درگیریهای مذهبی میان شیعه و سنی در پی داشت. بسیاری از مردم بحرین ایرانی بودند. بر اساس آمارهای بریتانیا تا پایان دههٔ ۱۹۸۰ میلادی (حدود دههٔ ۱۳۶۰) ۲۰٪ ساکنانش ایرانیتبار بودند که در بخشهای گوناگون مشغول کار بودهاند. پس از جنگ جهانی دوم تظاهرات فراگیر شد و به جنبشی عمومی و ضداستعماری تبدیل شد. انگلیس برای جلوگیری از مردم به اختلافهای مذهبی شیعه و سنی دامن زد که در دههٔ ۱۹۵۰ میلادی (حدود دههٔ ۱۳۳۰) بحرین را چند بار تا آستانهٔ جنگهای داخلی برد. در سال ۱۹۵۳ میلادی (حدود ۱۳۳۲) شیعیان بحرین در پی افزایش سریع مهاجرت کارگران سنی عرب برای تغییر بافت جمعیت شورش کردند. پس از چندی رهبران گروهها با شکلدادن « کمیتهٔ وحدت ملی » (به عربی: لجنة الاتحاد الوطنی) به آرامشی نسبی رسیدند. همچنین جنگ آبراه سوئز و هجوم بریتانیا به مصر باعث افزایش تنفر عربان خلیج فارس از جمله بحرین از انگلیس و ترویج احساسات ناسیونالیستی عربی شد که غالباً پلیس غیربومی بحرین سرکوبش میکرد. بازطرح حق حاکمیت ایران بر بحرین در دوران پادشاهی محمدرضا پهلوی در دو برهه مسئلهٔ حاکمیت ایران بر بحرین جدیتر شد: یکی هنگام ملی شدن صنعت نفت که شرکت نفت بحرین نیز در فهرست شرکتهایی بود که در لایحه در ۱۳۲۹ تقدیم مجلس شدهبود ، یکی هم در سال ۱۳۳۶ که هیئت وزیران با حضور شاه لایحهای را آماده کردند که به روشنی حق مالکیت ایران بر بحرین را نشان میداد. در نهضت ملی شدن صنعت نفت لایحهٔ ملی کردن صنعت نفت که اسفند ۱۳۲۹ تصویب شد شامل ملی کردن شرکت نفت بحرین هم میشد. در پی بیرون راندن انگلیسیها از ایران و خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس ، تومارهای بسیاری از بحرین به امضای طبقههای مختلف مردم بحرین به تهران میرسید. دکتر مصدق میخواست پس از حل مسئلهٔ نفت اقدام به بازگرداندن بحرین نماید. البته در مرداد ۱۳۳۲ کودتا شد و مصدق تبعید گشت. در سالهای بعدی ادعاهای تاریخی ایران در مورد حاکمیت بر بحرین جدی شد. در سال ۱۹۵۶ میلادی (حدود ۱۳۳۵) رویدادهایی در بحرین واقع شد که به اعلام وضع غیرعادی و دستگیری تعداد زیادی از ایرانیان مقیم جزیره انجامید. ایران بیدرنگ واکنش نشان داد و وزیرخارجه در آوریل ۱۹۷۶ (حدود اردیبهشت ۱۳۳۵) طی مصاحبهای مطبوعاتی حاکمیت ایران بر بحرین را از ابعاد مختلف حقوقی و تاریخی تأیید گردد. مجلس شورای ملی در آبان ۱۳۳۶ لایحهای را تصویب کرد که به موجب آن در دوران نخستوزیری منوچهر اقبال بحرین استان چهاردهم ایران اعلام شد و دو کرسی خالی برای نمایندگان « استان چهاردهم » در نظر گرفته شد. هیئت دولت با حضور شاه لایحهٔ جدید تقسیمات جدید کشوری را برای تقدیم به مجلس آماده کردهبود. شورویاعلان حاکمیت ایران بر بحرین را رسمی تأیید کرد ولی انگلیس بلافاصله رد کرد که با استقبال کشورهای عرب روبهرو شد. این اقدام و تهدید ایران به تحریم هر سازمان و مجمعی بینالمللی که بحرین را به رسمیت بشناسد ، موضوع را پیچیده کرد. بریتانیا بدین لایحه اعتراض نمود و اعلام کرد که بحرین کشوری مستقل عرب است و نمایندگان مجلس عوام بریتانیا نیز تکرار کردند. علیقلی اردلان وزیر خارجهٔ وقت در پاسخ به اعتراض نمایندگان مجلس عوام انگلیس به لایحهٔ ایران گفت که حق حاکمیت ایران بر بحرین از اواخر قرن هجدهم به بعد تنها بر مبنای ادعای محض نبودهاست ، بلکه « در واقع و بنا به دلایل و شواهد عینی ، ایران بر بحرین حکومت میراندهاست و شیوخ نیز هر زمان که آزاد بودهاند و حکومت مرکزی نیز قدرتمند بودهاست ، خودشان را خراجگزار و تابع حکومت ایران دانستهاند » . وی در پاسخ به اعتراض دولتهای عرب اعلام کرد « برادران عرب ما باید بدانند که بحرین جزئی از پیکر ماست و مسئلهٔ بحرین از جمله منافع حیاتی ایران بهشمار میآید » . حتی سید مهدی فرخ معتصمالسلطنه استاندار بحرین تعیین شد و در خیابان شاه ساختمانی مرکز استانداری بحرین شد. شاه دوم مرداد ۱۳۳۸ در دهمین جلسهٔ مصاحبهٔ مطبوعاتی مدیران و سردبیران روزنامهها و مجلههای کشور گفت: « بحرین مال ما و متعلق به ماست. منتها فعلاً این اشکال در کار هست که شخصی به عنوان حاکم این جزیره وارد معاهداتی شده و بعضیها هم در مقابل او تعهداتی به گردن گرفتهاند » . اردشیر زاهدی که تا قبل از سال ۱۳۴۷ سفیر ایران در بریتانیا بود ، در کتاب خاطرات خود چنین نوشتهاست: « هنگامیکه سفارت انگلیس را برعهده داشتم ، برای شرکت در یک مهمانی به قصر ملکهٔ انگلیس دعوت شدم. منوچهر ظلی و دکتر ظلی در کاخ ملکه پیش من آمدند و گفتند: سفیر بحرین در این مهمانی شرکت دارد. گفتم: من به عنوان سفیر ایران ، چون بحرین را بخشی از قلمرو کشورم میدانم ، همین الان قصر را ترک میکنم. ملکهٔ انگلیس ، در همان موقع وارد میشد ، رئیس کل تشریفات و مارشال کور دیپلماتیک آمدند و به من گفتند که این جریان در تاریخ انگلیس سابقه نداشته ، گفتم این موضوع در تاریخ ایران هم سابقه نداشته. » شاه در مارس ۱۹۶۸ میلادی (حدود اسفند ۱۳۴۶) سفر خود به عربستان سعودی را در اعتراض به این کشور که از حاکم بحرین بهعنوان رئیس کشوری در دیدار از عربستان استقبال کرده بود ، لغو کرد. موضع حاکمیتی ایران پیوسته ادامه داشت. ۱۸ تیر ۱۳۴۷ ایران به شرکت دادن بحرین در « فدراسیون خلیج فارس » اعتراض کرد. نقشهٔ آزادسازی بحرین پس از درگذشت شیخ سلمان در سال ۱۳۴۰ و سر کار آمدن شیخ عیسی زیر نظر بریتانیا ، ایران به جنبوجوش افتاد. ساواک در زمان ریاست سپهبدتیمور بختیار با هماندیشی فعالان حزب پانایرانیست طرحی ریختند که بحرین را به تصرف نیروهایی ایرانی درآورند. قرار بود همزمان با تبلیغات وسیع بیرون و درون جزیره ، بحرینیها را به ضرورت پیوستن رسمی به ایران تشویق کنند و در ایران و بحرین تظاهراتهایی در حمایت از این اقدام انجام شود. سپس مأموران ساواک در قالب مسافر و گردشگر و بازرگان به بحرین اعزام شوند و همزمان با تقویت نیروی دریایی ، روزی مشخص شاه و سپهبد بختیار و برخی دیگران و نیز فرماندهان نظامی با یک فروند هواپیما به منامه سفر کنند و در میان استقبال پرشور بحرینیان و ایرانیان مجاور وارد خاک بحرین شوند و در عمل بحرین را به تصرف نیرهای ایرانی درآورند. آن سال هفتهنامهٔ تهران مصور به مدیریت مهندس عبدالله والا نوشت که اگر تیمور بختیار به نخستوزیری رسد « آزادی بحرین یکی از برنامههای ایشان خواهد بود » . نقشهٔ « آزادسازی » را نخستین بار سپهبد حاجیعلی رزمآرا که در بهار ۱۳۲۹ نخستوزیر شد در سر میپرورانید. وی که قصد کودتا علیه شاه و جمهوری کردن ایران را داشت ، میخواست با آرامسازی و تنشزدایی دولتهای بریتانیا و آمریکا و شوروی را با خود هماهنگ سازد و با موضعی معتدل حقوق ایران را در مسئلهٔ ملی کردن نفت و تثبیت حاکمیت ایران بر بحرین به نتیجه رساند. اسداللّه علم که زمان رزمآرا وزیر کار بود ، همین برنامه را در زمان نخستوزیریش -پس از برکناری منوچهر اقبال در تیر ۱۳۴۱ و پیش از روی کار آمدن حسنعلی منصور در اسفند ۱۳۴۲- در نظر داشتهاست و حتی به سفیر انگلیس هم گفتهبود: « بگذارید این جزیرهها را با اعزام ایرانیها به آنجا ، ایرانی بکنیم و شما هم چشم روی هم بگذارید » . هرچند شاه اصلاً تمایلی به اقدام نظامی نداشت و در توان خود نمیدید. شاه از قدرت نیروهای استعمارگر بریتانیا ، ورود سازمان ملل به قضیه ، اتحاد کشورهای عرب ضد ایران میهراسید. واکاوی روش اقدام نظامی برای تثبیت حق حاکمیت پیشتر در برخی کشورها صورت پذیرفته بود. مثلاً ایران برای تثبیت حق حاکمیت خود بر اروندرود با رزمایش در اردیبهشت ۱۳۴۹ به رغم دعوی عراق بر شطالعرب ، با پشتیبانی نیروی هوایی کشتی ابنسینا را از اروند وارد خلیج فارس کرد و پیروز شد. صدام حسین که ادعای حاکمیت کویت را داشت پس از حمله بدانجا با حملهٔ آمریکا ناکام ماند. دولت آرژانتین در اردیبهشت ۱۳۶۱ برای تثبیت حق حاکمیت خود بر جزایر فالکلند جزیرهها را تصرف کرد. البته با لشکرکشی دولت مارگارت تاچر و غرق کردن کشتی آرژانتینی بلگرانو ارتش آرژانتین را وادار به عقبنشینی کرد. آرژانتین هنوز بر حق حاکمیت خود اصرار دارد. پیشینهٔ حاکمیت ایران بر بحرین مانند حاکمیت آرژانتین بر جزیرههای فالکلند بود. البته با توجه به منفور بودن چهرهٔ بریتانیا در غرب آسیا از مصر تا پاکستان و بنگلادش حتی در صورت ورود ایران به بحرین شکست نظامی ایران از بریتانیا در بحرین هم ، ایران علاوه بر کسب محبوبیت میتوانست در مجمعهای بینالمللی و با کمک مخالفان انگلیس او را محکوم کند و حداقل همچنان ادعای حق حاکمیت خود بر بحرین را ادامه دهد. ماجرای بحرین را میتوان با موردهای مشابه سنجید. حاکمیت ایران بر جزیرهٔ بحرین از حاکمیت بر اروندرود استوارتر بود ، زیرا در باب بحرین پیماننامهای در کار نبود. همچنین در ماجرای استقلال افغانستان از ایران ، گرچه انگلیس هنگامی که زمان محمدشاه قاجار ایران هرات را با سرداری سلطان مرادمیرزا حسامالسلطنه وارهاند با رزمایش نظامی بریتانیا در خلیج پارس به ایران هشدار عقبنشینی داد ، ولی بریتانیا از آن هنگام بسیار ضعیفتر شدهبود؛ افزون بر این تصمیم بر این بود که انگلیس سال ۱۳۵۰ از شرق آبراههٔ سوئز عقب نشیند و نیز در آستانهٔ تشکیل امارات متحدهٔ عربی بود. آمریکا نیز تنها یک پایگاه نیروی دریایی در بحرین داشت و در خلیج فارس هیچ ادعایی نداشت و تنها در پی جلوگیری نفوذ شوروی بود و شاید با توافق ایران و آمریکا مبنی بر ماندن پایگاه آمریکایی در آنجا بر سر مسئلهٔ بحرین با ایران درگیر نمیشد. از منظر بینالمللی نیز با توجه به اینکه پایهٔ سازمان ملل بر استعمارزدایی بود و پیشینهٔ حاکمیتی ایران بر بحرین اوضاع به سود ایران بود. استدلال اصلی حامیان واگذاری بحرین مانند امیرعباس هویدا ، اسدالله علم ، عباس مسعودی ، علینقی عالیخانی نامشروع دانستن توسل به نیروی نظامی برای حل مشکل بینالمللی و لزوم مراجعه به شورای امنیت بود. این در حالی است که اولاً نظام ایران در درگیریهای سیاسی با مخالفان درونی به جای مذاکره از زور استفاده میکرد ، مانند دستگیریهای گستردهٔ سران احزاب ملی و روحانیان مشهور و دانشجویان هنگام همهپرسی انقلاب سفید؛ دو دیگر ایران در سطح بینالملل نیز در چند مورد از نیروی نظامی بهره جست ، از جمله تصرف جزیرهٔ ابوموسی و نیز لشکرکشی به کشور عمان برای سرکوب شورش ظفار به درخواست آمریکا بی هیچ مجوزی بینالمللی آن هم با هزینهٔ ایران. پذیرش همهپرسی کردن در بحرین محمدرضا شاه در مصاحبه با روزنامه گاردینلندن در شهریور ۱۳۴۵ گفتهبود: « بحرین با توجه به اینکه ذخایر مروارید در سواحل آن به پایان رسیدهاست ، از نظر ایران اهمیتی ندارد. » . انگلیس به ذهن شاه چنین القا میکردند که بحرین فقیر است و ایران میتواند از حاکمیت خود دست بردارد ، و ماندن بحرین با ایران هزینهاش از سودش بیشتر است. سر دنیس رایت سفیر وقت انگلیس در گزارش تلگرافی ۵۹۲ در ۱۳ فروردین ۱۳۴۷ به دولت انگلستان نوشت که شاه تمایلی به بهکارگیری نیروی نظامی برای اشغال بحرین ندارد ولی برای ملاحظهٔ افکار عمومی نمیتواند از ادعای مالکیت بحرین بی امتیازی دیگر دست بردارد. چند روز بعد در ۱۸ فروردین در گزارش ۶۱۱ نوشت که دربارهٔ جزیرههای ایرانی خلیج فارس با شاه ملاقات کردهاست و او را از پیوستن بحرین به اتحادیه امارات متصالحه ناخشنود یافتهاست. شاه جای دیگر نیز اعلام کردهبود که ایجاد این فدراسیون چیزی جز یک اقدام استعماری و امپریالیستی و تلاش برای بازگشت انگلیس به منطقه از در پشتی نیست. شاه هشدار داد که در صورت لزوم برای حفظ منافع تاریخی و حقوق سرزمینی خود ، قدرتمندانه اقدام خواهد کرد ، ولی در عمل اقدامی نکرد. با فشار و القای بریتانیا نهایتاً شاه از موضعهای پیشین خود کوتاه آمد. موضعگیری بیسابقهٔ شاه نخستین گام چشمپوشی رسمی ایران از حاکمیت بحرین بود. ۲ آبان ۱۳۴۷ ایران پس دیدار رسمی شاه از عربستان و مذاکرههای دو طرف ، نخستین توافق مهم در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزیرههای فارسی و عربی امضاء شد و باعث شد ایران دربارهٔ بحرین عقبنشینی کند. وی در دی ماه در طی دیدارش از هندوستان گفت: « اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهیم شد و هر کاری که بتواند ارادهٔ مردم بحرین را به نحوی که نزد همه جهانیان به رسمیت شناخته شود نشان دهد ، خوب است. » . وی در فرودگاه دهلی در پاسخ به خبرنگاران گفت: « اگر انگلیسیها از در جلو خارج میشوند ، نباید از در عقب وارد شوند ، و ما نمیتوانیم قبول کنیم که جزیرهای که توسط انگلستان از کشور ما جدا شده توسط آنها ولی به حساب ما ، به دیگران واگذار شود. » (مفهوم این سخن را هیچکس نفهمید). وی افزود: « سازمان ملل متحد سه پرسش را برای مردم بحرین مطرح کردهاست: ۱) رأی به بازگشت به ایران ۲) رأی به باقی ماندن در تحتالحمایگی انگلستان؛ ۳) رأی به استقلال بحرین. » . شاه در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسیدهبود اگر مردم بحرین رأی به استقلال بدهند ، آیا میپذیرید؟ پاسخ داد: « من که نمیتوانم در کنار هر یک از مردم بحرین یک سرباز بگمارم که شورش نکنند. » شاه در سال زمستان ۱۳۴۸ بار دیگر اعلام کرد در مصاحبهای خواستار شد که مسئلهٔ بحرین از طریق کسب نظر مردم بهطور رسمی توسط سازمان ملل پیگیری شود. تا پیش از اظهارات بیسابقهٔ شاه مبنی بر صرفنظر از حق حاکمیت ایران ، جزیره جزو جداناشدنی ایران تلقی میشد. او همچنین در ۲۴ دی سر سخنرانی در جمع کارکنان وزارت خارجه گفت: « انگلیس این جزیره را به ایران پس نخواهد داد و من نمیتوانم چون دنکیشوت رفتار کنم. » استیضاح دولت پس از توافق ایران و بریتانیا ، حزب پانایرانیست با سرپرستی محسن پزشکپور دولت را استیضاح کرد. محسن پزشکپور را که در آن زمان از خرمشهر به مجلس فرستاده شدهبود. وی هوادار ایران بزرگ بود و خود را پانایرانیست مینامید. هنگامی که اردشیر زاهدی در مجلس گزارش کار بحرین و نظرخواهی را به مجلس داد ، پزشکپور پشت میز سخن رفت و خود را مخالف و دولت را استیضاح کرد. اسدالله علم در خاطراتش نوشتهاست: « به شاه عرض کردم ما نگران چه هستیم؟ اجازه بدهید صدای اقلیت شنیده شود ، حتی توصیه میکنم اجازه بفرمایید نطق پزشکپور بهطور کامل پخش شود. » طبق آییننامه و قانون وقت در صورت استیضاح دولت ازسوی یکی از نمایندگان مجلس میبایست پس از پاسخ دوباره درخواست رای اعتماد میکرد و و برای تهیهٔ پاسخ به دولت وقت میدادند. چند روز بعد در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۴۹ موضوع « اعتماد به دولت » به رأی رفت و مجلس با ۱۸۷ رای موافق در برابر ۴ مخالف به دولت رای داد. در واقع مجلس شورای ملی بیآنکه مسئلهٔ بحرین به بحث گذاشته شود نظر دولت را پذیرفته ابراز کرد که با انجام همهپرسی در بحرین ، و پذیرش نظر اکثریت مردم آنجا ، موافق است. نمایندگان حزب پانایرانیست که با دولت مخالفت کردهبودند در دور بعدی از آمدن به مجلس شورای ملی بازماندند. داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران بی محاکمه و برخی دیگر از عضوهای این حزب که مخالف این اقدام بودند به زندان افتادند. ادعای نمایشی بودن استیضاح ادعا شدهاست که در برنامهای پشتپرده ، از پیش تصمیم بر این شدهبود که پس از برگزاری همهپرسی ، دولت از حق حاکمیت ایران بر جزیرهٔ بحرین چشم پوشد و این را به عنوان تقاضای مردم بحرین به مجلس شورای ملی ببرد ، و پس از استیضاح دولت در مجلس و پاسخ دولت مجلس رای اعتماد دهد. حتی گفتهاند به دلیل اینکه پزشکپور پیوسته مست بودهاست نطق وی را بنویسند و به دستش دادهاند. بدین ترتیب که در آن روزها که محمود اسفندیاری معاون اطلاعات و مطبوعات وزارت خارجه بود دستور داد زیر نظر کارشناسانی که درجریان بودند (مانند رضا قاسمی معاون ادارهٔ نهم) نطق مذکور تهیه شود چنانکه با جدایی بحرین مخالف باشد و دولت را استیضاح کند. اردشیر زاهدی در دوران وزیر خارجه بودن خود تنها دو بار به مجلس رفته بود (که یکبارش همان روزی بودکه مسئله را مطرح کرد ، ولی به هنگام استیضاح عباس خلعتبری را به جای خود به مجلس فرستاده بود) ولی در وزارت خارجه اشتباهی بزرگ کردند. در وزارتخانه ادارهٔ نشریات به دستور زاهدی قرار بود نشریه یا خبرنامهای ماهانه یا دوهفتگی خبرهای وزارت خارجه و … را برای آگاهی کارکنان یا مردم پخش کنند. زاهدی دستاندرکاران را تهدید کهبود که خبرنامه باید همان روزی که میباید چاپ شود. ایرج پزشکزاد از دستاندرکاران نشریه گفتهاست: « روزی که قرار بود پزشکپور در مجلس سخنرانی و دولت را استیضاح کند ، درست روز انتشار این نشریه نیز بود و ما ناگزیر بودیم تا یک شب پیش از روز انتشار همهٔ مطالب را به چاپخانه بفرستیم. مانده بودیم معطل که چه کنیم؟ زیرا متن سخنرانی را پیش از اینکه در مجلس خوانده شود ، به اداره نشریات فرستاده بودند و آن را در دست داشتیم؛ ولی آیا میشد که در همان هنگامی که او در مجلس است ، ولی هنوز نطق خود را نخوانده ما نشریه را چاپ کرده به همه جا بفرستیم و نطق پزشکپور هم در آن باشد؟ اگر این کار را بکنیم ، مشت برنامهریزان باز میشود ، و همه میدانند که متن یادشده در وزارت خارجه تهیه و آماده شدهاست؛ و اگر هم صبر کنیم تا نطق خوانده شود ، و سپس چاپ کنیم ، که از روز انتشار ، یکی دو روز میگذرد و مورد مؤاخذهٔ اردشیر زاهدی که خیلی بددهن بود و پیوسته ناسزا میگفت واقع میشدیم. اگر هم چاپ نمیکردیم موضوع به این مهمی (مسئلهٔ همهپرسی در بحرین) تا شمارهٔ بعدی نشریه کهنه میشد و ارزش خبری خود را از دست میداد. این بود که دل به دریا زدیم و نطق پزشکپور را پیش از ایراد در مجلس در نشریه اخبار و اسناد وزارت خارجه (در فروردین ۱۳۴۹) چاپ کردیم. برگزاری نظرخواهی در بحرین به جای همهپرسی با توجه به اینکه حاکمان محلی بحرین و نیز بریتانیا همهپرسی را موجب نفی سلطهٔ خود بر بحرین میدانستند با این پیشنهاد مردمباور مخالفت کردند. در نتیجه بریتانیا با ایران توافق کرد تا به جای همهپرسی ، از سازمان ملل متحد خواسته شود که سرنوشت سیاسی این سرزمین را از طریق نظرسنجی از میان گروهها و طبقههای مختلف تعیین کند. حکومت بحرین که تحت نفوذ انگلیس بود برای تأثیرگذاری بر نتیجه نظرخواهی مصمم شد تا ساختار جمعیتی این سرزمین را با اکثریت دادن به عربها دگرگون سازد ، در این راستا هزاران فلسطینی و نیروی کار عرب از کشورهای منطقه به بحرین هجوم آوردند. پس از گفتگوهای ایران و بریتانیا و دبیرکل سازمان ملل ، دولت ایران در ۱۸ اسفند ۱۳۴۸ رسماً خواستار « مساعی جمیلهٔ دبیرکل سازمان ملل برای استعلام نظرهای واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نمایندهٔ ویژهٔ خود برای این مأموریت » شد و بریتانیا هم با پیشنهاد ایران موافقت کرد ، سپس دولت ایران اعلام نمود که نظر دبیرکل را که به تصویب شورای امنیت رسیدهباشد خواهد پذیرفت. در پی آن ، مقدمهٔ جدایی بحرین در مذاکرههای هیئتی دیپلماتیک از ایران به ریاست امیرخسرو افشار سفیر ایران با ویلیام لوس نمایندهٔ سیاسی مقیم بحرین بریتانیا فراهم آمد. افشار موضعگیری جدید شاه را نتیجهٔ توصیههای رئیس اینتلیجنت سرویس انگلیس در تهران دانستهبود و این احتمال را مطرح کرد که شاید عقبنشینی شاه در پی توافق با دولت انگلستان در تثبیت مالکیت ایران بر جزایر سهگانه گرفته شدهباشد. نظرخواهی از روز ۱۰ فروردین ۱۳۴۹ آغاز شد و تا ۲۹ام ادامه یافت. مدیر دفتر سازمان ملل در ژنو از سوی او تانت دبیرکل وقت سازمان ملل مأمور انجام این کار شد. هیئتی از سازمان ملل به سرپرستی ویتوریو وینسپیر گیچیاردی ایتالیایی معاون دبیرکل رئیسدفتر اروپایی سازمان ملل متحد در ژنو در رأس هیئتی پنجنفره به بحرین رفت. او از ایران و بریتانیا برای گزاردن مسئولیت و ابراز نظر و تصمیم نهاییش اختیار تمام گرفت؛ ولی نظرخواهی را نه از بدنهٔ مردم و با مشارکت عمومی بلکه از قشری محدود مانند رئیسان قبیلهها و سرپرستان گروهها و شیخهای بحرینی که به بریتانیا نزدیک بودند کرد. هنگام سفر گیچاردی دو باشگاه فرهنگی « نادر » و « فردوسی » را بستند و بسیاری از اهالی بحرین که هوادار ایرانی ماندن بودند به افتادند و برخی را نیز کشتند. نظرخواهی دارای سه گزینه بود: ۱) الحاق به ایران ، ۲) باقی ماندن در تحتالحمایگی بریتانیا ، ۳) استقلال از هر دو. وی پس از پایان مأموریت دوهفتهای خود در بحرین در ۲۱ فروردین گزارش برداشتهای خود از صحبت با مردم و گروههای بحرین را که به ادعای وی از علاقه آنان به استقلال حکایت میکرد تسلیم دبیرکل نمود. در گزارش وی آمدهبود: « هیئت اعزامی دریافتند که مردم بحرین پیشنهاد و درخواست ایران و انگلستان برای نظرخواهی و مساعی جمیلهٔ سازمان ملل را در این راه مورد ستایش و تقدیر قرار دادند. هیچگونه تلخکامی و خصومتی از سوی مردم بحرین نسبت به ایرانیها مشاهده نشد و اظهار امیدواری شده که مالکیت ایران بر بحرین یکباره و برای همیشه کنار رود. مردم بحرین خواهان کشوری مستقل و با حاکمیت کامل سیاسی اند و اکثریت تام مردم احساس میکنند که بحرین کشوری عرب است. » . در گزارش نوشتهبود که هیئت اعزامی به تفاوتهای مختصری در نظر جمعیت شهری و روستایی بحرینیها پی بردهاند از جمله دربارهٔ ایرانیتباران و افراد دارای تحصیلات بالا و گروههای دیگر اجتماعی ، ولی این تفاوتها از نظر نتیجهگیری نهایی اعضای هیئت جنبهٔ حاشیهای داشتهاند. او تانت پس از گزارش گفت: « نتایج حاصله مرا متقاعد کرد که اکثر قریب به اتفاق مردم بحرین مایل اند که آن سرزمین رسماً به صورت کشوری کاملاً خودمختار و مستقل شناخته شود. » وی ضمن سپاسگزاری از دولتهای ایران و انگلیس که راه حل مسالمتآمیز در مورد بحرین را برگزیدند ، گزارشی به شورای امنیت داد. دولت ایران هیچگونه اقدامی حتی در سطح اطلاعرسانی و آگاهیبخشی برای ترغیب مردم بحرین نسبت به الحاق نهایی خود به ایران اعمال نکرد درحالی که همان زمان بحرین تحت سلطهٔ بریتانیا قرار داشت. بزرگمهر در کتاب « کاروان عمر » نوشتهاست: « ... در بحبوحهٔ جریان بحرین در سال ۱۹۷۰ ماه آوریل ، من در تهران بودم و به عنوان وزیر مشاور خدمت میکردم. روزی نخستوزیر (هویدا) مرا خواست و گفت: تو که از همه ایراد میگیری و وزیر و غیروزیر را نمیشناسی ، حاضری انجام خدمت لازمی را به دولت برعهدهبگیری؟ گفتم تا مأموریت چه باشد؟ گفت: میدانی که موضوع بحرین در جریان است. آنچه که من میخواهم ، چون هنوز روابط سیاسی با بحرین رسماً به انجام نرسیده ، چند روزی به بحرین برو ، و غیررسمی تحقیقاتی بکن ، ببین اوضاع آنجا در رابطه با ایران چگونه است ولی شرط دارد ، که این مسئله خصوصی باقی بماند ، و کسی از این موضوع باخبر نشود.. ... با هواپیمای « ایرایندیا » به بحرین رفتم … در شهر با کمال تعجب دیدم که تمام مغازهدارها فارسی صحبت میکنند؛ و چون سیگار برگ میکشیدم ، در مغازه (با زبان فارسی) سیگار به من تعارف میکردند. همه ایرانیالاصل بودند و بسیار خونگرم و مهربان. با چند نفر از تجار که دفاتر معتبری داشتند مذاکره کردم. همه نسبت به ایران و ایرانی نظرات بسیار قابل توجه داشتند… » با اعطای این گزارش ، شورای امنیت سازمان ملل با اتفاق آرا قطعنامه ۲۷۸ را در ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ برابر ۱۱ مهٔ ۱۹۷۰ که به ادعای ایشان خواستهٔ مردم بحرین را تأیید میکرد صادر نمود. این قطعنامه به دولتهای ایران و بریتانیا ابلاغ شد. در ۲۵ آذر آن سال بحرین رسماً عضو سازمان ملل متحد شد و ۱۲۹امین عضو او درآمد. از آن هنگام تاریخ ۱۶ دسامبر (۲۵ آذر) روز ملی بحرین شناخته میشود. تصویب جدایی در ایران -چنانچه گذشت- مجلس در اردیبهشت ۱۳۴۹ گزارش را تصویب کرد. در ۲۸ اردیبهشت نیز مجلس سنا با اتفاق رایهای ۶۰ سناتور آن را تأیید نمود. هنوز استقلال بحرین اعلام نشده بود که منوچهر ظلی معاون وزیر امور خارجهٔ ایران در رأس هیئت « حسن نیت » به بحرین رفت و نخستین بار در ۲۳ خرداد ۱۳۴۰ هیئتی بحرینی از ایران بازدید کرد. مقررات روادید بین دو کشور لغو شد. شیخ بحرین در ۲۳ مرداد ۱۳۵۰ بیانیهٔ استقلال بحرین را منتشر کرد و ساعتی بعد ایران نخستین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت. تهران و منامه در ۱۳۵۰ مرزهای دریایی میان خود را تعیین و تصویب کردند و روابط دوجانبه را در همهٔ زمینهها آغاز نمودند. در آذر ۱۳۴۹ حاکم بحرین نخستین بار به ایران آمد و قرارداد اولیهٔ تحدید حدود فلات قاره بین ایران و بحرین به امضاء رسید؛ موافقتنامهٔ نهایی پس از سفر اردشیر زاهدی به بحرین در خرداد ۱۳۵۰ امضاء شد. این موافقتنامه برای ایران و هم برای بحرین از اهمیت ویژهای برخوردار بود زیرا تعداد میدانهای نفتی واقع در منطقههای نشانهگذاشته قابلتوجه بود و از نظر بحرین و ناظران نفتی نیز همکاریهای ایران و بحرین در زمینهٔ اکتشاف استخراج نفت در مناطق همجوار خط نشانهگذاریشده اهمیت فراوان داشت. بحرین روز ۲۲ مرداد ۱۳۵۰ رسماً استقلال خود را در برابر ایران اعلام کرد. قرارداد دوستی بحرین و بریتانیا فردای اعلام استقلال بحرین ، در ۲۴ مرداد بحرین و انگلیس قرارداد دوستی امضاء کردند با هدف مشورت در موقعیتهای ضروری. پس دادن سه جزیره به ایران سپس در ایران ناگهان شروع به تبلیغاتی گسترده در زمینهٔ تصرف سه جزیرهٔ تنب کوچک و تنب بزرگ و ابوموسی کردند که در رادیوها و نشریههای دولتی بازتابی گسترده داشت. این کار آوای خشم مخالفان جدایی بحرین را گرفت. البته پس گرفتن سه جزیره به همین آسانی هم صورت نگرفت. دولت ایران در برابر تبلیغات گستردهٔ عراق که او را به امپریالیسم و سلطهجویی متهم میکردند سخت ایستادگی کرد و شاه در اوایل خرداد ۱۳۴۹ اعلام کرد که ایران هیچ گونه نقشهای امپریالیستی در خلیج فارس ندارد و آمادهٔ امضای پیمانی دفاعی با کشورهای منطقه است تا ثبات آن را پس از خروج انگلیسیها در آذر ۱۳۵۰ تأمین نماید ، ولی در ضمن حق دارد به تقویت نیروی نظامی خود برای رویارویی با رژیمهای ماجراجوی خاورمیانه بپردازد. موضع سرسختانه ایران مورد حمایت ترکیه و پاکستان و کشورهای غربی قرار گرفت. ۶ تیر ۱۳۵۰ هویدا اعلام کرد که اگر مسئلهٔ جزیرههای ایرانی خلیج فارس با مسالمت حل نشود با قدرت نظامی پسشان خواهیم گرفت. ۱۰ شهریور ایران قطر را به رسمیت شناخت. در ۹ آذر ارتش ایران حاکمیت کشور را بر جزیرههای ایرانی دهانهٔ خلیجفارس در رزمایشی که منجر به گرفتن ابوموسی از شارجه و تنبها از رأسالخیمه شد ، تثبیت کرد. پس از پیادهشدن سربازان ایرانی در این جزیرهها ، ساکنان تنب بزرگ به دلخواه خود از آن جزیره خارج شدند و فقط هفت نفر هندی در آنجا باقی ماندند. شیخ شارجه دربارهٔ ابوموسی با ایران توافق کرد. ۱۱ آذر نیز ایران امارات متحدهٔ عربی را به رسیت شناخت. غیر از بحرین ، سه جزیرهٔ تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی نیز که شاه همزمان با از دست دادن بحرین آنها را پس گرفت جزو ایران بودهاست و در هیچ رویداد تاریخی و هیچ برگه و پیمانی دیده و نوشته نشدهاست که نشان دهد این جزیرهها به صورت قانونی یا با جنگ یا غرامت جنگی از ایران جدا شدهباشد. انگلیسیها از سالهای پیش ، از ناتوانی دولتهای فرمانروا بر ایران سود برده در این سه جزیره که گلوگاه تنگهٔ هرمز است ، به نام شیخهای جنوب خلیج فارس ، خودسرانه و بدون درگیری نیرو پیاده کرده پایگاه داشتهاند. تنب بزرگ و کوچک مسکونی نیست و به دلیل مارهای فراوان مردم جنوب بدان « مارستان » میگویند ، البته اهمیت راهبردی بالایی دارد. --- ---...
کودتای ۲۸ مرداد... parseed.ir 19/08/1953 تاریخ کودتای ۲۸ مرداد (به تعبیر حکومت پهلوی: رستاخیز ۲۸ مرداد) کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و آژانس اطلاعات مرکز...ادامه مطلب»
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم ... 1host2u.com 25/08/1941 تاریخ پس از آغاز جنگ جهانی دوم در ۹ شهریور ۱۳۱۸ (۱ سپتامبر ۱۹۳۹)، ایران بیطرفی خود را اعلام کرد، اما به دلیل گستردگی مرز ایران با اتحاد جماهیر شوروی و درگی...ادامه مطلب»
تاسیس حزب توده ایران... fa.wikipedia.org 02/10/1941 تاریخ بلافاصله پس از تبعید رضاشاه پهلوی و آزادی زندانیان سیاسی، عدهای از اعضای جوانتر «۵۳ نفر» مارکسیست مشهور، از جمله ایرج اسکندری، بزرگ علوی، عبدالحسین ...ادامه مطلب»